عشق رویای قشنگی ست اگر سر برسد
هر چه در خاطره ها بوده به باور برسد
شام میخانه درازست و سحر پیدا نیست
دست اگر گردن یار و ، دف و ساغر برسد
سعی کن راه سفر ، با هدف آغاز کنی !
تا به هنگام خطر ، حادثه کمتر برسد
وقت پرواز اگر ، ابر سیه سایه زند !
نیمی از چلچله ها زخمی و پرپر برسد؛
بعد جنگ آنچه که میماند از آن شادی نیست
جسم ناقص ، تنِ بی سر که به سنگر برسد
حرف نیکو ، سخن از حق بزند محترم است؛
او که پایش ، به سخنرانی و منبر برسد
کاش اگر حلقه زند اشک به چشمانِ تَری ؛
از سر شوق و شعف باشد و گوهر برسد
مکنت و جاه و مقامت همه ارزان نفروش!
خاک باشی بِه از این که ، زر و زیور برسد
نیتی داری اگر در دلت ارزانیِ دوست !
خیر باشد ، سرِ سوزن نکند شر برسد
لحظه ی مرگ دلت عمر تو شیرین بشود
دلبرت با نفسی تازه تر از ، در برسد
آرزویم همه این است رساند به همه ؛
راوی از صلح جهان ، دشمنی آخر برسد !
خواهم این لحظه که بیخوابم و دلتنگ و غریب!
کلّ عالم بدهم ، بــوسه ی مادر برسد
افسانه_احمدی_پونه
بسیار زیبا و دلنشین بود
خصوصا مقطع