از هجومِ یک پرنده به دیوار، میترسم...
از نبودِ روزنههای فرار، میترسم...
از نیمهشب پریدنِ از خواب، میترسم...
از کاغذ و قلم و انتظار، میترسم...
از شاید و اگر و احتمال، میترسم...
از قصهی با پایانِ باز، میترسم...
از صدای کلاغ در حیاط، میترسم...
از تو حتی... تو ی بیخیال، میترسم...
از قشرِ گرسنهی تحتِ فشار، میترسم...
از گوشت و خون و استخوان، میترسم...
از تفنگ و گلوله و سرها به دار، میترسم...
از شنیدنِ حکمِ یک بیگناه، میترسم...
از رسیدنِ پشتی... به خاک...
از ماندنِ بوی خاک... در اتاق...
از راهِ دورِ خانهای... تا مزار...
از مادرانِ شکستهی این دیار، میترسم...
از رفته رفته مردنِ دختران، میترسم...
از خرید و فروشهای بیاعتبار، میترسم...
از تنِ لرزانِ کودکی در زفاف، میترسم...
از پرینهی خونین بعد از التماس...
از عروسکِ غمگینِ توی آب...
از قتلِ قانونیِ زن توی رختخواب...
از آینده و تکرارِ این اشتباه... میترسم...
از گفتنِ این حرفها بینِ عام... میترسم!
از روزِ آخرِ اسفند و آغازِ سال، میترسم...
از بوی عید و کودکانِ کار، میترسم...
از جیبِ خالی و رویای اسکناس...
از نداریِ بعدِ عمری تلاش، میترسم...
از هیولای تورم و سطلِ زبالههاش،میترسم...
از رنج و دردِ پدرهای در عذاب...میترسم...
از پدر فقط توقعِ ریختوپاش...
از اینهمه شکاف بینِ طبقات، میترسم...
از کشتن و مرگ و انقراض، میترسم...
از فتواهای دروغین و خام، میترسم...
از تزریقِ اسید به سگی بیدفاع...
از شیر نه...از گرگ و کفتار و گراز...
از حملهی وحوش به آهوانِ ناز...
از ژستِ روشنفکرِ جانوری چون الاغ...
از قطعِ درختانِ بینِ راه... میترسم...
از وعدههای کذب و محال...
از غارتِ وطنم وقت خواب، میترسم...
از حرفهای بی پایه و اساس، میترسم...
از اجتهادِ یک مشت بیسواد، میترسم...
و از دیدنِ رویشان توی ماه....
حتی کشیدنِ جانماز توی آب، میترسم...
از دین و سیاست همزمان، میترسم...
از پروندهی بازِ هزاروچهارصد سال جهاد...
از کشتنِ خلق برای رضای خداش...!
از تو حتی... تو ی با مغزِ آک... میترسم...
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.