شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
هم تن و جانم فدایت ای گل دیر آشنا
غیر تو هرگز نمی خواهم به دنیا هر دو را
دیده روشن گردد از خورشیدِ رویت ای صنم
پلک از روی حسادت داد پایین پرده را
می نوازد گوشِ جان را نغمه ی زیبای تو
از نوای نای ِچون نی جان ِمن گیرد صفا
دست را خواهم که سازم حلقه ای بر گردنت
دست شویم دست را گر بگذرم زین ماجرا
پا اگر ما را برد در کوی جانان قابل است
ورنه چوبی خشک باشد به از این بی دست و پا
دل اگر جای تو شد در سینه باشد تا ابد
خانه اش ویران کنم دل گر شود مهمانسرا
گر زبان حرفی زند جز عشق، داغش می کنم
از لبانم نشنود کس نغمه ای غیر از ثنا
(خوش خرامان می روی چشم بد از روی تو دور)
هر سحر ذکرِ لبم باشد وصالت، با خدا
از خدا خواهد دلی عاشقتر از مجنون ( علیم)
مهر ِلیلا تازه می سازد سرای کهنه را
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد، آقای حیدری در انجمن گفتند همین نکته را ، به جای هم ، این تن و و جانم نوشتم. ممنون از تذکرتات | |
|
درود استاد | |
|
درود استاد | |
|
درود بر شما | |
|
درود استاد | |
|
درود بر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود 👏🌺🌺
هم در شروع شعر ضعف تالیف دارد چون هم دومی را بیان نکردهاید 🙏