دست بگذار بگو اینجا کجای جان من است
دست بردار بگو اینجا کجای ایمان من است
کسی شبیه غم من غمگسار نیست
بالا برو ، کوه من شبیه کوهسار نیست
یادت می آید چقدر شیون وناله می کردی
یادت نمی رود چقدر دیدن ژاله می کردی
بی خطا خورشید در نفس باد ایستاد
کشان کشان آفتاب در صف شاد ایستاد
حوصله ام سر می رود گل و گلشن شکفته می شود
دق مرگ می شوم وقتی فریاد شیفته می شود
دیدار عجیب مرا چگونه سر کردی
رخ امید مرا بر بستی چگونه خبر کردی
خانه به خانه می گردم در صفای خلوت
بی صبرانه می شکستم در وفای خلوت
مرا به نظام آهنگ خود پیوند بده
درخت را از ریشه خود آوند بده
لکنت پس یک لکنت دلارام وزیبا
اهمال در وزن و قافیه گل آرام و زیبا
شبیه غریب وفلک زده مرابه خاطر بسپار
شبیهغایب از نظر مرا به حاضر بسپار
از جابه جای دستور معشوق از نظر رفت
آمیخته با احساس سنتور با مستور از گذر رفت
در قالب مصراع و وزن نیستم هرگز
تو بگو حاضر شو بگو چیستم هر گز
.................،،...................
با احترام محمدرضا آزادبخت
فشنگ ها را محکم نگه دار
می خواهم سنگ را تویل به تویل
پرتاب کنم به سمت سنگ
کاری به توله ها ندارم
دیشب توله گرگی میان برف وباران مرد
نورد به نورد
تویل به تویل
تول به توله
تویل به نورد
چندسال دیگر یک تویل را به نوردت خواهم آورد
بازهم سخن از گرگ آمد
بازهم چنگ یک گرگ آزارم می دهد
بازهم شکست یک سال به تویل باقی مانده
نگو نمی دانم نگو تویل چیست
نگو نورد از آن کیست
توله گرگ مرده را به خانه آوردم
پوستش را کندم
تابرای جنگ باتو نوردم راپس بگیرم
شاید این تویل های کوچک به چشمت نیایند
سنگ به سنگ، تویل من خواهد شد
کسی تویل سنگ مرا دیده است
نگو از آن من است
فشنگ را شنگ به شنگ در مشت دارم
بدون تفنگ کسی تویل شنگ مرا خواهد شناخت
شنگ به فشنگ ،گُلِه به گُلِه درگلو
شنگ به فشنگِ این گلو گیر خواهد کرد
هرگز کسی تویل را از آن خود نخواهد کرد
سالهاست با تویل، سنگ ها را در هم می شکنم