چهارشنبه ۲۸ آذر
لب های شرمنده شعری از فاطمه گنجی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۲ ۲۰:۴۱ شماره ثبت ۱۲۳۵۴۸
بازدید : ۲۱۳ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب فاطمه گنجی
|
طفلی در کوچه به رویم خندید
خواستم تا بدهم پاسخ آن لبخندش
دست در جیب دلم کردم و گشتم گشتم
ناگهان جا خوردم آه دل را بنگر !
پاره گشته ست همه بند بندش
لاجرم میمانم، در هجوم لشکر پرسش ها
که چه کس بند دلم را بگسست؟
و همه لبخند ها
در کدام کوچه و کافه ز دلم سُر خردند؟
و چه شرمنده شدن لب هایم
آخر این فقر ز همه فقر جهان سخت تر است
دیدن یاَس در میان دیدگانی منتظر
راستی بد حالی است
آه ای کودک خرد، تو ببخش!
دست و بالم ز تبسّم خالی ست
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنونم بانوی عزیز. | |
|
سپاس از شما دوست عزیز. | |
|
زنده باشید استاد. | |
|
ممنونم از شما بانوی عزیز. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ای جانممم
دست وبالم زتبسم خالی است
چقدقشنگ بود این بند