يکشنبه ۲۷ آبان
منِ زیبا شعری از فاطمه گنجی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۰۶ شماره ثبت ۱۲۳۵۲۱
بازدید : ۳۳۸ | نظرات : ۴۱
|
آخرین اشعار ناب فاطمه گنجی
|
وای مردم !
من عزیزی داده ام از دست
دختری شیدا که می رقصید و میخواند
قصه ها سرمست
همچو طفلی پاک و معصوم، ساده دل می بست
در نگاهش شعلهی شور و عطش مستانه میلغزید
باد، در زلف پر از پیچش هنرمندانه میرقصید
اینک از او مانده هیچ،
جز حسرت و اندوه و دلتنگی
چهره ام از بعد او در فقر هر لبخند و هر رنگی
بعد از او دستم به یاد مبهم و تاریک او آویخت
درد ها با جان من آهسته می آمیخت
وآن کبوتر که فروغ میگفت،
پر کشید و از خراب سینه ام بُگریخت
وای مردم!
من عزیزی، گوهری،
دیوانه ای را داده ام از دست
آن منِ زیبا، سال ها در گور سرد خفته ست
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ای جانم بانو
تلخ اما زیبابود نازنینم