یک»
از شاخه ی کاج
ستاره
چیده می شود
ماه در لانه ی کلاغ
دو»
از سایه اش متولد شد
بعد از مرگ
همسایه
سه»
انار
دهان سرخ شقایق است
در ظهر چمن
چهار»
ریحان می پیچد روزنامه
بر بالهای کفشدوزک
پنج»
پشت پنجره
زمستان را نفس می کشد
کبوتر نامه رسان ....
شش»
بچه ماهی خیال دریا داشت
در دهان پلیکان
هفت»
حوا کشی است
روز بعد از آفرینش
اپرای شیطان...
هشت»
زبان
تند بادها را
نسیم می خواند
بادبان
نه»
صدف می شمارد ساحل
بر لب دریا
بوسه های آبی
ده»
مشتعل
از شعله های شناور
سوختنش را تماشا می کرد
فانوس دریایی
یازده»
ستاره ها را در آسمان نقاشی می کشد
نگاه کودکانه ی شهر
دوازده»
بوی کودتا می دهد
قلب ترتج
بر دار سفید
آواز سبز
سیزده»
دربست می برد
دانه برای کشتزار
نعش کش
چهارده»
هنوز می تپد
بر تن سپید کاغذ
قلب سیاه کربنی...
پانزده»
جادویش بی اثر شده بود
برای پنجره ها نامه نوشت
سیندرلا
شانزده»
سلفی زمستان و چشمان گرگ
ماه کامل می شود
هفده»
روی خط های خیابان
نابینا چشمانش را می شمارد
هیجده»
جای پایت پر از ستاره است
هنوز در شب قدم میزنی...؟!
نوزده»
سرش را به باد
دلش را به دریا سپرد
قایق کوچک کاغذی
بیست »
در مسیر پاییز
صلیب سبز
قدم هایی که نمی بینند
همگی زیبا و جالب بودند