پنجشنبه ۶ دی
جدال شعری از بهزاد ملک زاده
از دفتر خیال نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۰۰ شماره ثبت ۱۲۲۷۴۸
بازدید : ۲۴۴ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب بهزاد ملک زاده
|
شب را پارو زدیم
و تمام دریا را
به آفتاب دادیم
تا کبوتران را
بر آسمان، نقاشی کند
سحر، از دانهها نجوا شد
که پرواز را مجال نیست
و صیادان
تورهای خاکستری بر آسمان پهن کردند
تا ماهیانِ سقوط کرده را
به سرآب بیاندازند
من
خورشید را
مرده از آب بیرون کشیدم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود سپاس بله ویرایش کردم البته توو متن اصلی این تکرار وجود نداشت و اشتباه از من بود ک دوبار کپی کرده بودم , به هر حال نظر لطف شماس , ممنون از نظر و وقتی که میگذارید | |
|
درود سپاس از حضورتون , پیروز باشید | |
|
درود بر شما سپاس از حضورتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شب= جهل و نادانی
آفتاب = آگاهی
کبوتر= آزادی