سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شاعرم من ، شمشِ آهن نیستم:

        شعری از

        شادان شهرو

        از دفتر بهشتِ نیمایی : نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۱۲۲۵۰۷
          بازدید : ۳۲۱   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        روید از کِتفِ قفس ها ، بال ها
        خُشک شُد در سینه ترسِ کبک ها از دال ها
         
        لَذّتِ دائم ندارد کامخواری از فِساد
        شب ؛ چو گیرد اوج ، گردد پا به ماهِ بامداد
         
        شاعرم من،...
        شِمشِ آهن نیستم.
        با وجودِ اینکه عُمری ایلیاتی زیستم..
        اینکه دارد در دَرونِ شعرهایم شَروه خوانی می کُند، من نیستم
         
        این غَم آهنگِ گَلوپیمایِ آهی نَم نَم است
        این نهیبِ پُر سکوتِ سوزناکِ آدم است
        این شکیبا خَشمِ پُر اندیشه ی فریادهای فَر دَم است.
         
        هیچ عُمری تا اَبَد ، نورِ چراغش چاق نیست
        هیچ طِفلی تا اَبَد ،کَت بَسته ی قُنداق نیست
        هیچ صبری تا همیشه لال نیست
        .. تا به کِی باید نِئاندِرتال زیست
         
        سیب تا کال است، با برگِ خودش همرنگ هست
        فَهم ، چیزی نیست جُز فِکری که دیگر کال نیست
         
        بی عصایِ ساقه ای، از خاک"پیچک"برنخاست
        از تنورِ سَرد ؛ بویِ نانِ سَنگگ، برنخاست
         
        شوکتِ آزادگی ، آسان نمی آید به چنگ
        این جهان ، آغاز شُد؛ با انفجارِ بیگ بَنگ
         
        گاه در تَنپوشِ یک ناز است, نازی مُسلکی
        نیست هر تصویرِ زیبا ، لایقِ قابِ قَشنگ
         
        بود باید قَدردانِ  :" لحظه های جَم کُـلاه"
        عُمرِ رفته  بَر نخواهد گشت مثلِ بومرَنگ
         
        می نِماید عشق، از ژَرفایِ جانت ؛ راه را 
        اینکه باید در کُجـا پَـروانه باشی، یا پَلنگ
         
        نُسخه ی پـرواز را ، کـوتـاه می پیچد قفس
        عقل ریزد کُرک و پَر، در آشیانِ ذهنِ تَنگ
         
        جا نگیرد در دَرونِ مَنطقِ " ارشاد " ، زور
        پای را کُفری کُند ، ریگِ دَرونِ کفشِ تَنگ
         
        گونه گون تفسیر دارد در میانِ خلق،عشق
        در غُبارِ فقر؛ پیدا نیست ، مَرزِ نام و ننگ
         
        کِی تَوان ؛ آزادمردان را ، به دُنیا بند کرد
        صِید با قُلاب نَتوان کرد در دریا ،  نهنگ
         
        صیقلِ جـان است صبر و بـا مددکـاری او 
        می توان برداشت از چشمانِ بیناکور زَنگ
         
        جَهلِ ما ، زَنگوله ی بیدار باشِ فَهم ماست
        من نمی گویم نباید از شَرارِ رنج کاست
        آنقَدَر دانم که باید گنج را...
        با کَفِ تاوَل نِشانِ رنج خواست
         
        نیست این دُنیا به جُز تبعیدگاه بُرد و باخت.
         
        خشم را در نُطفه اش، باید خِرَد اَندیش کرد.
        در بیابانی که می روید در او خونخوار خار
        گاه باید شال را پاپیچ پایِ خویش کرد
         
        فارغ از هر مُرده باد و زنده باد
        رنگ خواهد باخت شب ، چون روز جاگُستر شود.
         
        "وَهم"چیزی نیست جُز یک"بودباشِ کاغذین".

        در مصافِ دیرپایِ فَهم و وَهم،...
        آنچه زود آتش بگیرد ، زود خاکستر شَود
         
        من که در پایِ اُمیدم، انتظارم خاک خورد
        من که صبرم آنقَدَر جان کَند تا جوفِ انارش چاک خورد
        خوب می دانم که در هر انقلابِ دَرک خیز
        رونِمایی می کُنند از کاوه هایِ خُدعه کوک
        خوب می دانم که در هنگامه های چکمه پوش
        پوستینِ شیر می دوزند بر اَندامِ خوک
         
        هرکه با طبعِ پَریشان زُلف از مادر بِزاد
        واهمه هرگز نخواهد داشت از آشوبِ باد
         
        آدمی، عکسِ دَرونِ قاب نیست
        زندگی،.. مُرداب نیست
        تَر تَمیز و شیک بو بُرده ست شوکِ شب شکارِ شیرکوه..
        پَر ، لَحافِ خواب نیست.
         
        دیدِ پابَرجا نَدارد فهم های کِرکِره
        حرکتی سرخود ندارد فکرهایِ فِرفِره
        در کَلافِ گُم سَرِ "دل رَعشه های باکره "
        عقل می لَنگد در آن ذهنی که باشد پُر گِره
         
        کِی تَوان با مُشت کوبیدن غُرورِ کوه را
        گرچه دُنیا فارغ از تب لرزه ی اندوه نیست
        خاک بر سر کرد باید خادمِ اندوه را
         
        دل نباید بَست بر هر غُنچه ی نشکُفته ای
        با صبوری دید باید در غَلافِ غُنچه چیست
        شاید این رُخ بسته ی مَخمل حجابِ مُشک دَم
        خوشه های خار دارد در شِکَم
         
        هر که در رَگ دارد او خون از غُرور داریوش
        دل نخواهد بَست بر هر مُنجیِ پیژامه پوش
         
        غفلتِ سُکرآوری ما را به قَعرِ خواب بُرد
        خوابمان سیلاب شُد،...
        ~  دُنیایمان را آب بُرد.
         
        می توان درمان نِمودن زَخمِ تن را با زَمان
        وای از آن زخمی که دارد در رَوانت آشیان
         
        ِدر مَرامِ فهمِ دوراندیش نیست،..
        زیرِ پایِ هر سُخن ، زیلویِ دل انداختن.
         
        آنچه در "مُردابِ شاهی شهر" ، تَسکینِ بَلاست
        لحظه ی گُل دادنِ نیلوفرِ قادیکُلاست
         
        گَهگُداری ؛ کرد باید ، کشفِ معنا زیرِ پوست
        پـاچه وَرمـالیـدن و بُگـذاشتن پـا زیرِ پوست
         
        در خُروشِ سِیل ، پیدا نیست زیـر آب ، سنگ
        نیست هر احساسِ،مثلِ عشق پیدا زیر پوست
         
        ای که می پیچی به پایِ رَقص،با فَتوای شَرع
        رَقص ؛ با "نوزاد" می آیَد به دُنیـا زیرِ پوست
         
        در سَرِ هر مَرد، یک سُودای رامین خوی هست 
        هر "زنی" ؛ دارد کمی مِیلِ  زُلیخا ، زیرِ پوست
         
        دِلتَپِش های نخستین  نیست از جولانِ عشق 
        عشق باید قد کِشد ؛ تـا وا کُند جا زیرِ پوست
         
        نیش دارد در دهان و خوش خط و خال است مار 
        نیست هر لبخند"یک شوقِ شِکوفا"زیرِ پوست
         
        "مِیل" با گرمی نگیرد دستِ "مَنطق" را ، مُدام
        گـاه بینِ این برادرهـاست ؛ دَعـوا ، زیرِ پوست
         
        با دَرایَت می توان از"دام ها"هم "دانه" ساخت
        با تبسم می توان از "شِکوه ها" هم "شانه" ساخت
         
        کاش می دانست گوشم، "این سُروشِ غیب" کیست!؟
        اینکه مثلِ"کبکِ کِینو" رویِ دوشم لانه ساخت
         
        با وجودی که؛ در این دیجور شب،..
        "نیست پَروا زُلف یالان را هم از جان باختن"؛
        دولت بیدار را ،...
        ~ بیدار ؛...
        ~ باید،...
        ~ ساختن.
         
        با وجودی که ؛ در این خون کِشتگاه،...
        "ساحرِ شب ؛ دیوسالارِ تَباهی گشته است"
        ‌کِیقُبادِ صُبح ؛... 
        ~ بر می گردد از راهی که راهی گشته است

        .
        .
        .
        .
        شادان شهرو / تیرماه و مُردادماه ۱۴۰۲/ یوسف آباد قوام
        .
        ......................................................................

        پ ن :
         
        شوک = در گویش بختیاری به جُغد ، شوک می گویند.
        شیرکوه = منطقه ای در رودبار گیلان 
        قادیکلا = نام مردابی در قائم شهر ( شاهی شهر ) مازندران
        کبکِ کِینو = کبک کوهستان کِینو،  کِینو نام کوهی است در مرز میانِ سردسیر بختیاری واقع در چهارمحال و بختیاری و لرستان و گرمسیر بختیاری در خوزستان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۳
        خندانک
        درودبرشما جناب شهرو خندانک
        بسیارعالی خندانک
        احسنت خندانک خندانک
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۹
        درود بر مهربانو عجم ، شاعر خوش ذوق و با دانش
        خیلی خوش آمدید گرانقدر
        به لطف خوانده اید
        سپاسگزار حضور پُرمهر و ارزشمندتان هستم

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۲۸
        درود بزرگوار
        اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود
        دستمریزاد خندانک
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۳۴
        درود و عرض ادب جناب استکی عزیز
        خیلی خوش آمدید بزرگوار
        ممنونم از محبت و حضور ارزشمند و نور امیدی که می تابانید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۵۵
        سلام شادان شهرو نیمایی سرای زیبا نگار

        آفرین ها عالی بود

        رد قلمت سبز رفیق

        خواهشا ما را بیشتر از چشمه ی شعرت سیراب کن خندانک
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۵۵
        درود بر هادی نازنین
        خیلی خوش آمدید بزرگوار
        شرمنده میفرمایید ، نظر لطف شماست

        راستش شغلمون طوریه که بیشتر درگیر شغلمونیم
        وگرنه خیلی دوست داریم بیشتر در خدمت دوستان باشیم

        ممنونم از محبت و مهربانی ات

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۳۹


        درودتان باد دوست ادیب
        جناب شهرو گرانقدر
        امروز بخت یارم بود که بهره ببر م از قلم ستو دنیتان
        سلامت و سر فراز باشید خندانک

        خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۱
        درود و عرض ادب خدمت جناب انصاری نازنین ، شاعر خوش ذوق
        خیلی خوش آمدید بزرگوار
        شرمنده می فرمائید
        نظر لطف شماست، به لطف خوانده اید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۴۰



        با احترام تقدیم استاد شادان شهرو گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۴
        یک دنیا سپاس بزرگ مهر
        یک بوستان گل ، حضور پُر مهر شماست
        مهرتان را سپاس

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۱۲
        درود بر شما جناب شهرو گرامی 🌺💐💐
        زیبا سرودید لذت بردم 🌺💐💐 خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۵
        درود و عرض ادب جناب حاجی پور نازنین
        مهر حضورتان را سپاس
        به لطف خوانده اید گران ارج
        خیلی خوش آمدید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۷
        جناب محمدنژاد نازنین سلان و عرض ادب
        خیلی خوش آمدید
        سپاسگزار حضور ارزشمندتان هستم

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۲۰
        درود جناب اگرمی ارجمند
        خیلی خوش آمدید بزرگوار
        ممنونم از حضور ارزشمندتان

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید ابول مشدی
        يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۰۹
        درود بر شما استاد بزرگوار. بسیار زیبا بود🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷💐💐💐💐🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌹
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۳۶
        سپاس بیکران جناب ابول مشدی گرانقدر
        خیلی خوش آمدید جناب
        به لطف خوانده اید
        مهر حضورتان را سپاس

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۳۳
        درودتان استاد بختیاری بزرگمهر
        شاهکاری برجسته مانند همیشه
        بهره ی فروان بردم
        ماناقلم
        با مهر و احترام
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۹
        درود بر مهربانو طالب زاده ی گران ارج شاعر خوش ذوق
        خیلی خوش آمدید
        نظر لطف شماست بزرگوار
        به مهر خوانده اید
        ممنونم از محبت و بزرگواری و حضور ارزشمندتون
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ ۱۱:۰۵
        چقدر عالی و نغز ست این اثر فاخر

        بهره بردم از شعر نابتان

        قلم توانمندتان قابل ترحیب است

        سر بلند باشید به مهر

        درود بر شما جناب استاد شهرو گرامی

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        شادان شهرو
        شادان شهرو
        پنجشنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۲ ۲۳:۲۸
        درود بر جناب مهدی پور نازنین
        خیلی خوش آمدید
        به لطف خوانده اید بزرگوار
        سپاسگزار نظر لطف و حضور ارزشمندتان هستم

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8