باد زنگوله گشت و درّه پر از- همصداییِ زنگ هابا مرگ
ماه از درّه رفت و پر شده است، آرزوی پلنگ هابا مرگ
من به دنبال جرأتی هستم، جرأتی جنس آب های خلیج
جرأتِ اینکه روبرو بشوم، آنچنانکه نهنگ ها بامرگ
قِزِل آلا شبی که عاشق شد، میرود سر به سنگ می کوبد
این چنین سود میتوان بُرد از نسبت لُختِ سنگ هابا مرگ
می روم روبه روی جوخه ی عشق، دستها بسته، چشمهابسته
یک به یک عاشقانه پر شده اند، لوله های تفنگ هابا مرگ
سبز، قرمز، سفید، آبی، زرد، همه یک رنگ می شود وقتی
در شب چشم هات می پیچد، طول امواج رنگها با مرگ
شاعر:رامین عرب نژاد
درود بر شما جناب خوش بین بزرگوار
جسارت بنده را ببخشید،
در شعر قبلی توضیحاتی در رابطه با آرایه تضمین گفته بودم ولی این شعر دیگر از تضمین فراتر رفته و کلا با تغییرات نامحسوس خود شعر جناب رامین عرب نژاد است که مانده ام چرا دوستان ادیب و استادان حاذق سایت سکوت کردند
ولی بنده وظیفه خود دانستم که بگویم؛ چرا که خلاف قوانین سایت است و تک تک ما در برابر قوانین مسئولیم.
حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که شعر برای خودتان بود ولی ردیف انتخابی را باید مشخص می کردید که برای جناب عرب نژاد است.چرا که جزء ردیف های خاص است.
امیدوارم جسارتم را ببخشید و در آینده شعرهای از خودتان بخوانم و آنقدر زیبا باشند که همه از شعرهایتان تضمین کنند
و من هم به حالتان غبطه بخورم.
آمین
با اجازه ی استاد احمدی زاده ی بزرگوار تیک نقد را روشن می کنم
افسانه ی عزیزم برای کسی که خودرابخواب زده چه باید کرد بارهاتذکروانتقادودعواوبحث وجدل شده سراین کارهای ایشان بارها مسدود شدند بخشیده شدندوقول دادنداین کاررانکنند اما چه فایده یاسین درگوش ..... اگه دقت کنی من نظری ننوشتم فقط یه گل گذاشتم چون گفتن هم دیگرفایده ندارد دیگه خود آدم باید بفهمدآخه من مانده ام این همه شاعربااشعارخوب وعالی خودشان مهجورمانده اند ومعروف نشدند ایشان باشعردیگران چه می خواهندبکنند دنبال شهرتند؟دنبال چه هستندواقعا!!؟
مممنونم بانوی گرامی اما شما برادر من خودتان بگوئيد با شما چکار کنیم!!؟ واقعا خسته شدیم از بس کاربری شمارا باز کردیم و بستیم هر دفه هم قول می دهید تکرار نکنید ویا خودتان را به بی اطلاعی می زنید و یا در حال اموزش می دانید... برادر من شعر ی که بر میداری و روی ان کار می کنی زیرش بنویس من این شعر را از فلان شاعر خواندنم و خوشم امد و خواستم اینطور بنویسمش بخدا سنگین تر و محترمانتر است. این اخرین تذکر برادارانه ای ست است که به شما می دهم اگر می خواهی موفق باشی به این چیزهایی که عزیزان و ما بهت بارها گفتیم گوش و عمل کن ما بد شمارا نمی خواهیم الا اینکه شما از قصد نیت بد ی در دل و ذهن خود دارید به ما و ادبیات ... یا علی ع
درود استاد بانو ی عزیزم خانوم عجم گرانقدر واقعا نمیدانم چه بگویم،بخدا که بنده قصدم از این نقدفقط خیربود و است وخدا رو چه دیدید شاید به ما نابی ها پیوستند و سری بعد شعرنابی از قلمشان بخوانیم. البته کاملا متوجه ی عرض شما هستم. حتی در شعری که قبل تر گذاشته بودند استاد محمدی گرانقدر گفتند که حتی حاضر هستند در همینجا به ایشان شعرنوشتن بیاموزند. ولی نمیدانم قبول کردند یا نه... و امیدوارم واقعا اگر به شعر و شاعری علاقمند هستند از راه درستش بروند و از همین الان هم شروع به آموختن شعرکنند دیر نیست. ممنونم از شما بانوی مهربانم
درود استاد احمدی زاده ی مهربان و گرانقدر ممنونم استاد؛ وظیفه ام بود. خوشحالم که به ایشون فرصت دوباره دادید امیدوارم از این فرصت برای خوب شدن استفاده کنند و راه درست را انتخاب کنند آمین سلامت و تندرست باشید استادبزرگوار
انقد چه در این محفل چه در سایر سایتها به ایشان مکرر در مکرر گفته شده که زبانمان مو در آورده، ایشان از سرقت دست بردار نیست، یک سارق ادبی است و با محبت و نوازش گفتن حد و حدودی دارد!
این آقا همه را بی بازی گرفته، دور از جان منِ مخاطب را گوش دراز فرض کرده، بعدم پس از بارها گفتن و تذکر دادن چرا دیگر باید واضح او سارق نخوانیم وقتی ادامه میدهد به کار قبیحش!
همیشه ی خدا هم یه پاسخ مسخره و دستمالی شده در جیب دارد که من اصلاً این شعر را حتّی یکبارم ندیدهام و به ذهنم خطور کرده
آره جان خودت خجالتم خوب چیزیه در حقیقت این آقا همه ما را به سُخره گرفته و به ریشمان دارد میخندد!
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.