سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شبیه هیچ کس...

        شعری از

        راضیه خضری

        از دفتر نگاهی نو نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۰۱ شماره ثبت ۱۲۱۷۴۸
          بازدید : ۲۳۵   |    نظرات : ۵۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ازبغل شکاف خورده دیوار ببین
        آیا چشم درست می دید؟
        شبیه هیچ کسی نبود
        انگار چشم ها را بسته بودند
        کسی می خواست بگوید
        گاهی غریب تر از همه ومستقیم سکوت
        قرار بود چیزی را غافلگیرانه هدیه دهد
        دیوار شکافش بیشتر
        پیش آمد ،هدیه واعتراف یک دست نوشت روی دیوار
        خویشتن دار تمام روی زمین
        بیهودگی پر می شود از معقول یک لیوان
        وذهن های فرسوده وتکراری
        وقدم های مانده به ادراکت
        تابلندتر سیر وصعود قله یک تفکر
        در راه مانده اند پاهای تاول خورده از اشتباه
        تو آمده بودی ،پشت وپناه یک تغییری
        زیاد تر می شود این تصمیم های مرده در سرنوشت
        آیا یک ماهی از دریا ترسی خواهد داشت؟
        آیا یک فرصت شبیه ماهی در تنگ خود خواهد ماند؟
        پابه درون یک تصمیم ،آخرشب فکر گم می شود
        شب درپی تصمیم طولانی
        احساس زمین را خوب می فهمید
        چه کسی احساس طولانی شب را
        از افکار زمین منجمد خواهد کرد
        وشب منجمد ویخ زده
        به فکر طلوع صبح ساعت معلومی خواهد داشت؟
        روشنی تدبیر کدام مجازات شب خواهد بود؟
        شکاف وشکافتر بی هیچ شباهتی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4