يکشنبه ۲۷ آبان
قهوه تلخ شعری از خزر رسولی
از دفتر دفتر شعر خزر نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۰۳:۳۰ شماره ثبت ۱۲۱۷۳۹
بازدید : ۳۰۵ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب خزر رسولی
|
قهوه تلخ
دردامو به کی بگم وقتی تو رو ندارم
بغضمو هی میخورم وقتی نیستی کنارم
اون قَدَر مقدسی که دل برات میمیره
دلِ من با دست و با نگات آروم میگیره
تموم فاصله ها از تو شدن یه قصّه
خنده هام خُشک شدن و دل شده پُر ز غصه
لای هر برگ کتابم یه گل از تو مونده
خاطره های نرفتت عطرشو پیچونده
کجایی که دل شده شیشه، مث سنگ صبور
کوهم از جا در میاد، میشکنه با همه غرور
قهوه ی تلخی شدم که روندَنَم
بوته خاری شدم از بیخ و بن شکوندَنَم
مزه ی شیرین ندیدم که بشم فرهاد تو
گل زیبایی نچیدم که شدم من خار تو
خاطرات تو رو داشتم که شدم قهوه ی تلخ
دل به دیدن تو بستم که شدم هی بد واَخ
میدونم تو هم هوات ابری میشه
تب تنهایی برات یه وقتایی کُفری میشه
بیا و بگو به من فکر میکنی
بگو هر قسم تویی، اسم منو ذکر می کنی
بگو تا نشون بدم خارِ گل و باغ توام
بگو تا بشکنه شیشه ی صبوریه دلم
غروب مبهم رفتنت تداعی شده باز
وقت برگشتنتو بهم بگو که شده راز
خزر رسولی
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از نگاه شما مهر بانوی عزیز🌺🙏🏻 | |
|
ممنون از لطف بیکران شما 🌺🌺🙏🏻🌺🌺 | |
|
سپاس از نگاه زیبای شما🌺🙏🏻🌺 | |
|
سپاس از لطف شما استاد گرامی🌺🙏🏻 | |
|
سپاس از لطف شما بزرگوار🌺🙏🏻 | |
|
سپاس از لطف شما بزرگوار🌺🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.