شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
جان فدا در ره عشق تو روا نیست که هست
هرچه گویی به سرم شور و نوا نیست که هست
راه و رسم تو جفا بوده ز ایام قدیم
دلِ غم دیده به جورِ تو رضا نیست که هست
هرکه شد ساکن کوی تو به میخانه نرفت
ساغر و ساقی و خمّار مرا نیست که هست
من که بیمار تو گشتم همه از روز ازل
شوق وصل تو بر این درد شفا نیست که هست
دل که آیینه ی حقّ است به زنگار نِشست
عشقِ تو بر همه زنگار جلا نیست که هست
سگ اگر در ره تو گام نهاد آدم شد
شرطِ آدم شدن انصاف و وفا نیست که هست
پادشاهی سزد آن را که شود واله ی تو
دیده بستن به چنین مُلک خطا نیست که هست
گر چه در راهِ وصالِ تو دهم جانِ عزیز
عشقِ شیرینِ توضامن به بقا نیست که هست
هر که شد عاشقِ حُسنت به جهان دل نسپرد
ماهِ رویِ تو تجلّیِ خدا نیست که هست
گویدم کفر نگو زاهد و من جای نماز
خوانم از حسن لقای تو ، ثنا نیست که هست
|
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب آقای عزیزیان موفق باشید و پیروز | |
|
درود بر استاد انصاری ممنون از بداهه ی زیبایتان | |
|
درود بانوی گرامی موفق باشید . پایدار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود 👏🌺🌺