دوشنبه ۵ آذر
لب کوب شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۵:۵۳ شماره ثبت ۱۲۰۴۰۴
بازدید : ۸۴ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
لب کوب
ستاره ای که زنده بود ،
حالا چه بی نور شده
عسلی که استعداد آن ،
نهفته بود درون گل
اسیر زنبور شده
سلامتم اسیرآمپول شده
شکی نبود به قول من
اسیر بامبول شده
تارم چه سرما خورده است
صدای این حنجره اش
شبیه تنبور شده
چشم و روی ما ، گربه شد
اسیر پنجول شده
چه خوب شد شراب و،
آن حرامی اش ،
به دستِ پُر رونق تو
به دستِ تقوای خوش ات ،
تبدیل به انگور شده
این چه سر و وضعی شده
مثلِ چِندش هایی وخیم ،
اسیر خالکوب شده
درخت با صفای ما ،
آبله دارد بدنش
اسیر دارکوب شده
کو تا ببینیم دفترعمرمان ،
زرکوب شده
غریزه های خوبمان
به دست زشت خودمان
یکریز سرکوب شده
چه میشد بینیم روح ما ،
کمی هم شنگول شده ؟
قلبم که دیگر قلب نیست
تمامش غم کوب شده
کاش لااقل رخساره ات
به داد این دل میرسید
میدیدم آن گونه ی ناز
اسیر بوسه های داغ
یکریز لب کوب شده
بهمن بیدقی 1402/2/31
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض ارادت استاد گرانقدر بزرگوارید سپاس بیکران از لطف بیکرانتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض ارادت آقای اکرمی گرانقدر بزرگوارید سپاس بیکران از لطف بیکرانتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر بزرگوارید سپاس بیکران از لطف بیکرانتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر بزرگوارید سپاس بیکران از لطف بیکرانتان سلامت باشید و شادمان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود