دوشنبه ۳ دی
برای التیام........ شعری از سارا مشیری
از دفتر روزها نوع شعر دوبیتی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۱۴ شماره ثبت ۱۲۰۳۵
بازدید : ۱۰۶۰ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب سارا مشیری
|
با صد هزار امید آمدم تا در به رویم وا کنی
گفتم که عاشقم تو رابخدا با قلبم مدارا کنی
دستی زد ی رد بر اینهمه احساس که شکست
چطور می توانی چون سنگ بنشینی وتماشا کنی!
گفتم بمان بی تو خواهد مرد این دل نازکم ..
گفتی : ندیده ی محبتی !نتوانی این درد را دواکنی
گفتم که که جان میدهم برایت ،لحظه ایی مرا ببین
شعله ایی زدی به جانم ، تا قیامت فنا کنی
بشکن که خوب می شکند این دل که شکستنیست
زنده گور شدم به پای تو ،می توانی حاشا کنی!؟
حلقه زده اشک چشمم به حلقه ی در میخانه ات
هرشب به این آرزو خواب میبینم که مرا صدا کنی
دیگر بریده ام ، میروم.. آسوده خاطرباش ای نازنین
وقت مرگ نمی بخشمت ،..شاید التماس خدا کنی
دلم پیش توست ای بی وفا ! چه زود است رفتنم
ترسم،ترسم که عاقبت مرا از این دنیا جدا کنی !
خدا را ! این دل راضی نمیشود سوزخاری به دست تو
بنشین کنار قبرم ، آرامش میگیرم برایم دعا کنی..
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.