سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
این سطورنویسه ، ساختارِ نسبتاً خوبی دارد
و ردیف خوبی هم دارد .
مفهوم پرداز و با لایه ای بسیارنازک از نمودِ طنز برای اثبات.
اما آنچه از اذهانِ خوانندگان گرامی شاید به اغماز و اغماضِ لطفِ ایشان
در حق این صفحه ، به غفلت متمایل شده است و از دیده ها
پنهان مانده است ؛ این است که به نظرم :
آنچه صاحب شعر خود ِ واقعی خود یا نوشته را در اثنای این اعترافِ نقاب آذینِ خودآگاهی نما ، نفع جو ، قایم می دارد.
وای به حالِ آنان که اثباتِ حضورشان ،
عاجزانه در نفیِ حضورِ دیگری
باشد (بداهه)
آن هم باچیدمان توجیهات متعدد .
حتی تاختن بر بی کفایتیِ برخی مسئولانِ مملکتی ، در پردازشِ واقعیاتِ اجتماعمحور هم ، به این روش ، درست نیست و نتیجهی مطلوب نخواهد داشت .
انگل ؟! نوشته اند :
انگل دستان دعا نباشم
روی دو پای خودمم خدایی
تلاش و توکل و دعا و تواضع چهار ستون انسانیت اند و نبودِ یکی دیگری را برق و درخشندگی ِ بیشتر نمی بخشد
حافظ می گوید:
راهرو گر صدهنر دارد ، توکل بایدش
در مبحث تقابل ، در دانش ِ نقد ادبی این بیت دعاگریز صفحه با لحنِ ادب به دور و انگل شماریِ خویشتنِ خویش در ظلم به نفس ، همراه چند بیت دیگر اشاره براین وضوح ، فقط می تواند باشد که صاحب اثر روی دوپای واژهی دعا ایستاده است و میخواهد آن را نفی کند تا بلکه خودِ خویشش را به اثبات برساند و اینگونه جسارت نه تنها زیبا نیست بلکه نشان از فخرطلبی و تایید مداری وجودِ نقص اندیش چنین گویشی از شعریت آن می کاهد !
سر به سر کسی نمی گذارم
سر به هوای خودمم خدایی
اتفاقا دراین بیت نمرود گونه سربه سر همه گذاشته تا آنها را نفی و خود را توجیه کند و این نوشته به نظرم یک مفاخره نیست بلکه توجیهی خودطلب و خودمحور است و همه را زیر لگد میخواهد تا بلکه خودِ عاجزش را بنمایاند و درستی اش را به اثباتِ جمع ، با روشی دیگرگون برساند .
انسان موجودی تا ماورا ضعیف است و به یگانه خدا محتاج و به خیر و نیکیِ خلایق از ازل تا ابد ، نیازمند . والله احد و الله صمد . و ندای ربکم اعلیِ صاحب شعر در بیت آخر نیز منزجر است و بیهوده یاوه باف.حاویِ افراط و تفریطی گویا و رسا.
حتی اگر منظورِ شاعرِ دلگویه ، (بندهی خدا ) بوده نه بنده ، خدا - درین صورت از جهت ساختاری از وزن خارج است و بنده ی خدا هجای اضافی را شامل می شود .
شاعرانی مثل خاقانی باآن همه مفاخره سرایی های نفیس و ارزشمند وقتی به خود خودآگاه و ناخود آگاه می رسند ؛ عاجزانه در پیشگاه پروردگار و آفریدگانش سر تعظیم تواضع را بی توهّمِ ادراک چنین هنرپرور می نگارند که :
هیچ اگر سایه پذیرد ؛ منم آن سایه ی هیچ (خاقانی)
چون غرض آمد هنر پوشیده شد (مولوی)
بیش نمی نگارم که بیش تر دشمن نشوند بادشنه های دوستی نما .
کلاً متعجبم ازین رُخدادِ عصرِ زوالِ کنونی .
خلاصه این دلگویه طنز زیبا ، مقصودِ والااندیشِ عدم وابستگی به غیرِ خدا و استقلالجویی را نتوانسته آنچنان که باید به دیده ی دلها بنشانَد ؛ زیرا اغلب به شاخهوارگی از مسیرِ اصلی ، انحرافِ درجه در تزلزلِ واژهگزینی دارد.
رُشد و ارتقای قلمِ هر فلانِ نوعی در (شعر و متون و نگاره ها )
و کلاً ترقّیِ همگیِ اهلِ نگاشت ،
یقیناً به مطالعه و تلاش در این زمینه و از همه مهمتر
به خواستِ یگانه کردگارِ لاشریکِ عوالم ،
میسّر است نه به عواملِ دیگر ، نه به تاییدات صِرفِ مُدافعان
نه با بُردن و نفیِ دیگر رَویه های مردمان .
از صراحتِ کلام معذورم
همگی سلامت باشید و دلشاد و سُراینده ی ارزش ها.