سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری پیش رو داریم از خانم شبنم حکیم هاشمی که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
شعری با عنوان صدای نور که قالب آزاد را برای شعرشان انتخاب کرده اند.
🔷 قالب آزاد
گرچه در دوران معاصر بر روی برخی از اشعار موزون نام آزاد نهادند و با تغییراتی در آن و عدم خروج از بحور شعری سروده شد و افرادی مانند حضرت نیما قالب هایی جدید پدید آوردند اما به زعم من در اشعار نو خصوصا سپید و موج نو و فراسپید و غیره و ذالک نام آزاد نهادن جفایی است در حق شعر و شاعری چرا که انتخاب قالب خود کمک شایانی در رسایی شعر کرده و منتقد را بر پایه ی اشل های همان قالب بر نقد وارد میکند.
درست مثل داستانی که در دوران کودکی از نویسنده ی معروف فرانسوی اولیویه آدام خوانده ام که در این داستان روباهی که معلم
مدرسه ی روستاست و دلسوزانه تدریس میکند اما شبانه مرغدانی های اهالی را به خاک و خون میکشد و پس از کشف اهالی
دُمش توسط یکی از اهالی کنده و فرار میکند اما دُم این روباه پس از طی دوره ای به عنوان مبلغ روباه در مدرسه تدریس میکند و یاد و خاطره ی او را زنده نگه میدارد
قالب های آزاد هم از نظر من دُم همان روباه هستند که شخصیت مستقلی ندارند و صرفا شاید برای گریز از سخت گیری های منتقد به کار میرود.
حال با این مقدمه میرویم سراغ شعر
🔷 شعر بانو هاشمی سپیدی است عدالت محور که از اول و آخر شعر که قرینه وار بهم وصل شده این ندا شنیده میشود.
قاعده ی قرینه نه تنها در شعر بلکه در آثار هنری دیگر مانند نقاشی و سینما هم کاربرد فراوان دارد.
از نقاشانی که از این قاعده بیشترین استفاده را کرده اند میتوانم به لئوناردو داوینچی
اشاره کنم که به نوعی در تمام آثارش این قاعده ی جادویی جلوه گر است.
🔷 ترکیب سازی
یکی از نقاط قوت شعر خانم حکیمی ترکیب سازی هایی است که اگر بکر هم نباشد دراین شعر خوش نشسته اند و یکی از پارامترهای قوت یک شعر سپید همین ترکیب سازی هاست که علیرغم نبود وزن عروضی به نوشته ی ایشان شعر بودن بخشیده است.
1️⃣ ظلمات ظلم
2️⃣ صدای نور
3️⃣ دیوار تاریکی
4️⃣ درد تیره ی ستم
5️⃣ توان روشنایی
6️⃣ دیوار ظلم
7️⃣ سکوت ظلمات
این ها ترکیباتی است که ایشان هوشمندانه
در این شعر کنار هم چیده است که دردی را
در بزنگاه فراموشی یادآور شود.
✍️ وجود آرایه های تکرار، قرینه سازی، انتخاب مترادف های غیر معمول از ویژگیهای برجسته ی شعر این شاعر است. و باعث شده واژه ها حالت اعتیادی و مرده نداشته باشند و جریانی سیال در شعر برقرار باشد
این جریان را در این شعر بنده آلترناتیو و متناوب می دانم چرا که بر روی دستگاه تابع شعری، فراز و فرودهایی است که شعر را از حالت ثابت خارج ساخته است و موج سینوسی بر شالکه ی شعر حکمرانی میکند
🚩در ظلمات ظلم
صدای نور باش
تا دیوار تاریکی
ریشه نبندد
در سکوت!🚩
🔷 پارالل های معنوی
وقتی شاعر برای حمله کردن به جامعه ی گرفتار در تاریکی میخواهد در کوتاه ترین سطور بلندترین فرازها را عنوان کند لاجرم بر موازی های معنوی در شعر دست می یازد
موازی هایی که وخامت اوضاع جامعه ی مورد نظر شاعر را نشان میدهد
📎 ظلمات ظلم _______صدای نور
📎 دیوار تاریکی _____ ریشه نبستن در سکوت
و این اوج هنر شاعر است که اینگونه قلم چرخانی میکند. همانطور که نقد یک شعر علاوه بر ساختار و نحو باید از نظر محتوا هم بررسی شود شعر هم از جنبه های مختلف باید نگاشته شود تا نوشته از نثر به سمت شعر سوق پیدا کند.
🚩میدانم که از درد تیرهی ستم
بغض راه گلو را بسته!
اما با تمام توان روشنایی
صدا باش و فریاد بزن🚩
✍️ پس از حدود نه جلسه درسی که در خصوص حشو گفته ام انتظار میرفت که شاعر این شعر از این امر مبرا باشد که متاسفانه اینگونه نشده است.
⛔ در سطر اول این بند ( می دانم که) حشو است
⛔ در سطر دوم این بند (راه) حشو است چرا که (گلو را بسته) خودش میشود استعاره از راه گلو را بستن
⛔ (اما) در سطر سوم این بند حشو است
⛔ ( صدا باش) در سطر آخر این بند حشو است چرا که فریاد زدن نوعی صدا بودن است
✔️ پس میشود نوشت
📝از دردِ تیرهی ستم
بغض، گلو را بسته!
تو با تمام توانِ روشنایی
فریاد بزن📝
🔷و اما بند آخر
🚩تا دیوار ظلم
فروبریزد و
ریشه نبندد
در سکوت ظلمات!🚩
✍️ علیرغم اینکه دربالا تکنیک قرینه سازی در شعر را مطرح کردم که از مباحث روز در شعر خصوصا اشعار نو است اما این قرینه سازی قطعا و حتما باید درست انجام گیرد و قرینه در شعر برابر کپی و همسان نویسی نیست شاید در نقاشی که اسیر بوم و رنگ است این قرینه سازی گاهی همسان پردازی است اما در شعر دامنه ی مانور ما زیاد است و محدوده ی زیاد کلمات به ما این امکان را میدهد که کلام های قرینه را با تنوع لغاتی پردازش کنیم.
همان چیزی که (در شعر بابا) بنده از ابتدای شعر که با سلام آغاز شده به سلام هم ختم گردیده اما مدول الاستیسیته ی دو سلام اولی و آخری کاملا متفاوت هستند و قرینه ای بی عیب شکل گرفته است.
در این بند شاعر باید از نام بردن مستقیم کلمه ی دیوار پرهیز میکرد چرا که در بالا کاراکتر دیوار به مخاطب شناسانده شده و همین فروریختن با کلماتی دیگر معنا را میرساند و همچنین کلمه ی ( ریشه نبستن که حتما باید جایگزین عبارت دیگری می شد
🔷 تأویل هرمنوتیک این شعر
تصویر این شعر از ظلمات شروع و به ظلمات ختم میشود و لابلای آن شاعر از حس گریز از این تاریکی سخن گفته و مخاطب را با خود همداستان میکند.
رنگ سیاهی که هیچ طیفی در طبیعت ندارد اما بیش از آنچه که فکر میکنیم کل جهان را احاطه کرده و ماده ی سیاه است که اساس خلقت در آن نهفته شده است. و بهترم بگویم دانشمندان علم فیزیک نه سیاه و نه سفید را رنگ نمیدانند چرا که هیچ طول موجی ندارند.
نقدی که پس از نحو و ساختار ارائه میگردد حتی بعد از محتوا همین نقد است.
در جای دیگر هم عنوان داشته ام نقد شعر به چند سطر در خصوص وزن (در صورت موزون بودن) ویا چند سطر واگویه های شاعر نیست نقد کار تخصصی است که منتقد باید سواد کافی و وافی در این طی طریق داشته باشد تا از تمام جوانب، شعر را نقد کند واین میشود تأویل هرمنوتیک.
از دیدگاه نماد گرایی گرچه سیاه مظهر بدی و زشتی و پلشتی است اما روی دیگر سکه هم وجود دارد و سیاهی زایشگاه تمام هستی است و نمیتواند از هستی جدا باشد.
ویژگی رنگ سیاهی را میتوان در دو قطب مثبت و منفی یا آند و کاتد هم بررسی کرد که قطب مثبت همان زایشگاه هستی بودن است و قطب منفی تاویل هایی است که خانم حکیمی آورده است.
به زعم من ابتدای شعر با انتهایش خطوط موازی بدون تکنیک هستند و یا حداقل خوب اجرا نشده اند.
در این شعر خرده ای که میتوانم بگیرم این است که چرا شاعر بحث فریاد و رهایی را فرافکنی کرده چرا روی پای خود نایستاده است. چرا دیگری را غیر از خود دعوت به فریاد میکند؟ به نظر میرسد من شاعر فاعل نیست، ترسو است متکی به خود نیست خودمختاری و اتکاء به نفس را ندارد.
شاعر مایل است شرح حالی از جریانی بدهد که خودش فاعل نیست و میخواهد به واسطه ی دیگران این کوچه ی بن بست را گشاید.
شاعر در این شعر برای رهایی از ظلمت فقط فریاد را تجویز میکند و راهکار دیگری برای برون رفت از وضع حاکم نمیدهد.
امید که شاهد آثار پربارتری از این شاعر باشیم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی
📎 هر نقد مزین به کلام خداوند
____________________________________________________________
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿١﴾
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿٢﴾
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿٣﴾
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿٤﴾
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿٥﴾
بنام خداوند بخشنده مهربان
بگو پناه میبرم به پروردگار سپيده ی صبح
از شر تمام آنچه آفریده است .
و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى كه وارد مى شود.
و از شر آنها كه در گره ها مى دمند (و هر تصمیمی را سست مى کنند).
و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد
می ورزد.
التماس دعا