گل سنگی
نشـــاکــردند درگلــدان زرفــامی گلـــی سنـگی
نمودند عاشق و آواز خوانــش بلــبلی سنـــگی
سرودی گشـت و وردی آن مثـــال قصّۀ لیلـــی
نبود آن یاوه را آوازه گو جز سُنبُلـــی سنگـــی
به میدانی از آن اســطوره آوردنــد تندیســــی
که آن بر عامیـانِ بی خبــر شد سَمــبلی سنگی
به رنگِ قرمزی زیـبا نمـــودند آن نشـــانِ هــرز
سر بلبل زدند از حیله گوهر، کاکـــلی سنــــگی
صدای چه چهِ مرغان طنـــین انداز شد در قاف
سرش کوبید بر دیــوار از عشقش خُلی ســنگی
شد آن محبوب دلــها، شهــره اش از عرش بالاتر
بزور حیله شد دیگر به ســان ســوگــلی ســـنگی
به جرمِ گفتن حقّی که بی عطر است و بی شبنم
شده منصـــور حـــلّاجـــی ، به داری از پلی سنگی
که آن خوشباوران هستنــد، کوری در لبِ چــاهی
و آنان خــانــه ای دارنــد، مثــــلِ آغلـــی ســــنگی
عجب دارم ازین حیله ، عجــب تر مردمِ نادان
چه عاید شد به ظالم، چرک و خون قرقاولی سنگی
وزن : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بسیار زیبا بود 👏🌺🌺