سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        مادر غول

        شعری از

        محمدرضا آزادبخت

        از دفتر بانوی ازلی نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۱۰ شماره ثبت ۱۱۹۰۰۴
          بازدید : ۱۳۴۳   |    نظرات : ۱۹۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        وسط کشتی جهنم ایستاده بود
        داس میزد و درو میکرد
        پیشاپیش گندمهای پوشالی را درو میکرد
        الاغ را سوار بر اسب میکرد ومیخواست خانه غولها بفرستد
        الاغ را مجبور میکرد یونجه های نخورده را پس دهد 
        میخواست شیهه اسب را شبیه آواز قناری در خانه غولها کند 
        مادر غول هرشب به خانه غول همسایه میرفت
        میخواست کسی رازش را افشا نکند
        دوباره چیره دست میشد در جهنم 
        وروحیه ملول پس زده اش
        در سوال ناگشودنی برفراز قامت کشتی جهنمی اش 
        احساس بادبان را میفهمید 
        ودر ساختن اندیشه غولها دوباره تجربه عذاب آور خود را رو میکرد
        به سادگی آرزوی اشتباه خود را از یاد نمیبرد 
        خطازده در خوشبختی مادر غول 
        احمقانه تصمیمش را بر ملاکرد 
        فریاد میزد و در آتش میسوخت 
        کشتی هنوز پا برجابود 
        انگار غولی در آتش سوخت 
        معمول تر از قبل میشود صدای زنانه کسی را 
        پشت پرده باصدای بلند درباور خود گنجاند
        ازهمه چیز باخبر بود الاغ زیبایی سینه چاکش را
        مسحور غول همسایه میکرد
        کسی پیش دلش گواهی میداد 
        هنوز الاغ فرشته نیکویش خواهد بود 
        پر چین وشاداب ،دوباره در شیوه شاد چهره خود الاغ تبسمی زد 
        شگفت در اندیشه غول گفت 
        آیا شبیه من کسی اینگونه به وجد می آید 
        الاغ پاپس کشید ،دوباره در وسط کشتی جهنم وتکرار دیگر
        ۱۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۴۷
        درودها

        پرمحتواست و به روش خاص خودتان خندانک

        لایک به قلم خاصتان خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۵۵
        سلام بانو حکیمی ادیب واستاد ارجمند ممنونم از حضور پربارتان سپاس
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۵۵
        تقدیم بانو الهه احساس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۵
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۱:۳۳
        سیوش می‌کنم.. سر فرصت نگاهی عمیق بندازم تا باهاتون همراهی کنم..
        ببینیم آخر این مادر غول کارش به کجا می‌رسه.. خندانک
        سلام استاد خاص نویس.. خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۴
        سلام بانو شاهزاده ادیب ارجمند ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۵
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۳:۵۶
        سلام و عرض ادب جناب آزادبخت ارجمند و فکور
        قلمتان سبز🍀 موفق باشید و سلامت خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۰۹
        سلام استاد اعتراض آگاه ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۰
        تقدیم استاد اعتراض
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۷:۵۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۵۸
        سلام استاد ارجمند

        دلگویه‌ی طنزبیان‌تان از قالب فابل نگاری (فابیلو Fable) و استعاره مکنیه (جانداربخشی) و صنعت ادبی تشخیص نیز ضرب المثل پردازی و ایمای تعریض‌سوی و برگزیدن کاراکترهای نمادین در جهت رساییِ کلام هوشمندانه بهره مند است.

        اما دیو و غول با ویژگی های مآثرشان که جایگاهی مشخص در ادبیات جهان بویژه در اسطوره‌نگاری ها و در ایران هم در قلب متن شاهنامه‌ی حکیم فردوسی جا خوش نموده‌اند ؛ بحث مفصلی است که در گریز از زیاده‌گویی‌ام به رسم‌ِ ادب هم که شده ازین منظر ، کلکِ نحیف‌شاگردِ نوآموز معاف‌خواه است.



        زنده باشید و سرافراز خندانک خندانک خندانک



        میلاد حضرت امام‌حسن‌المجتبی(ع) برهمگی مبارک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۳۷
        سلام استاد چه هوشمندانه نکات ارزشمندی رابیان نمودید سپاس از این همه نکات ارزنده ودانش آگاهی تان
        قدر دان خواهم بود
        بی شک شما استاد بنده
        ودرخدمت تمام اساتید می آموزم
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۳:۳۹
        سلام خانم حسین زاده
        متوجه معنی تعریض سوی نمیشم در صورت امکان توضیحی لطف کنید
        و همینطور ارتباط استعاره مکینه و جان بخشی
        در این مورد پرانتز بعد از تشخیص مورد نظرتون بوده ؟
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۱
        سلام جناب به گزین ادیب تعریض یک نوع صنعت ادبی است درواقع کنایی یا مکنیه می باشد
        معنای اولی مورد نظرگوینده نیست هرچندکه درست باشد ومعنای دوم متبادر میشود
        دراصل بین دونفر که بخواهند باهم کنایی حرف بزنند
        وتعریض انواع مختلف دارد که حوصله جمع خارج است
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۵۶
        بله تعریض و مخالفش تصریح که دشوار نیست فهمش
        ولی زبان حتاک که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه ،. زبان حتاکی که از تعرض و تشکیک در اسم یک نفر شروع کنه و با تهدید ختم کنه
        من فقط یک سوال پرسیدم چون پرانتز جلوی مکنیه ، جاندار بخشی بود و متوجه ارتباطش نیستم
        بگذریم بپردازیم به ادامه ماجرا
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۷:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۳۴
        درود استاد عزیز
        اجتماعی بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۲
        سلام استاد استکی استاد گرانقدر
        ممنونم از حسن توجه تان
        سپاس از تمام بزرگواریتان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۲
        تقدیم استاد استکی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۱۷
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۱:۳۶
        درود بر شما استاد عزیز
        سروده خاصی بود
        بنده همیشه بعد از خواندن شعر دوستان و استادان نظر یکی از استادان را مطالعه میکنم
        تا ببینم نظر ایشان چیست


        شعر خاصی بود .
        داستان وار و به نکات خاص اشاره داشت

        در پناه حق موفق و مؤید باشید
        خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۵۵
        سلام استادخوشرو ادیب ممنونم از حسن توجه زیبایتان سپاس
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۳۴
        به حق که استاد ریاضیات هستید و از عهده تجزیه و تحلیل کردن خوب برمی‌آید.. خندانک خندانک
        فک کنم کارآگاه خوبی هم می‌شدید.. خندانک
        به تمام جزییات توجه می‌کنید.. خندانک خندانک
        تحسین‌برانگیز هستید..
        ولی توصیه می‌کنم از این خصلت.. استفاده بهینه ببرید..😎
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۰۸
        وسط کشتی جهنم ایستاده بود

        اولین سوالی که ایجاد می شود، این است که چه کسی وسط کشتی جهنم ایستاده بود؟

        با سلام و عرض ادب خدمت عزیزان فرهیخته و ادیب و ارجمندم و با کسب اجازه از استاد آزادبخت مهربانم. خندانک خندانک

        با نگاهی به عنوان شعر، اولین پاسخی که به ذهنمان می رسد این هست که مادر غول وسط کشتی جهنم ایستاده بود. کشتی جهنم اینجا می تواند بیانگر یک اوضاع بلبشو (اوضاع درهم و برهم) باشد و همانطور که شاعر اشاره میکند در این اوضاع بلبشو تنها چیزی که می توان درو کرد و نصیب آدم می شود پوشالی است یعنی هر چه بکاری تهی و پوشال برداشت می کنی.

        اما اینکه چرا ((مادر غول)) . غول می تواند در این آتش راه برود این آتش را هم خود غول می تواند به راه بیاندازد در این صورت اشاره به مادر غول می تواند اشاره به وضعیت حاکم باشد که بزرگی ماجرا را با ((مادر غول)) یا ((غولِ مادر)) تداعی می کند و همچنین می تواند اشاره ای به نقش تانیث مادر در بعد اجتماعی و خانوادگی داشته باشد. بعنوان مثال مادری که در اوضاع بهم ریخته ی خانه، ظرف ها و لباس ها را می شوید و کارهای خانه را انجام می دهد گویا تمام کارهایی که انجام می دهد در یک اوضاع برهم ریخته پوچ و بیهوده است که نشاط و شادی نمی آورد. گندم هایی است که در این آتش قبل از درو شدن می سوزد و نیست و نابود می شود

        الاغ را سوار بر اسب میکرد ومیخواست خانه غولها بفرستد

        الاغ کنایه از آرزوها، آرزوهایی که در این اوضاع بلبشو برای خود در این خانه ی غولها می کشد. غولها هم می تواند اشاره به مشکلاتی باشد که مع الاسف این مادر غولها ایجاد کرده است. بهر حال این مادر غولها، غول می زاید! و نه چیز دیگر. یعنی مشکل آفرینی می کند.

        میخواست شیهه اسب را شبیه آواز قناری در خانه غولها کند : کنایه از کار بیهوده و غیرممکن انجام دادن

        مادر غول هرشب به خانه غول همسایه میرفت
        میخواست کسی رازش را افشا نکند
        دوباره چیره دست میشد در جهنم
        وروحیه ملول پس زده اش
        در سوال ناگشودنی برفراز قامت کشتی جهنمی اش
        احساس بادبان را میفهمید
        ودر ساختن اندیشه غولها دوباره تجربه عذاب آور خود را رو میکرد
        به سادگی آرزوی اشتباه خود را از یاد نمیبرد

        شاعر در این سطر آخر، اشاره روشنی دارد به آرزو و گویا این مادر غول به منظور درس گرفتن با غول همسایه مشورت می کند گاهی این به آن درس می دهد و گاهی آن به این و بهر حال حماقت هایشان را و نفهمی ها و نادانستنی هایشان را در هم ضرب می کنند. (اشاره به مشورت با افراد ناآگاه)
        این مادر غولها سعی می کند کسی متوجه هدفش از انجام این کارها و ایجاد فضای درهم و برهم نشود. و با مشورت هایی و ایده هایی که می گیرد این جهنم را دوباره شکل می دهد مشابه همین تمثیل بادبان که در شعر استاد آمده است و دوباره می رود در اندیشه غول ها یا ایجاد مشکلات و در عین حال تجارب قبلی عذاب آور خود را در نتیجه ایجاد این جهنم که گریبانگیر خودش کرده بود و هیچی و پوشالی را هم برداشت کرده بود و نصیبش شده بود به یاد می آورد کنایه از اضطراب مادر غول ها از نقشه هایی که کشیده است و ترس او از این که این نقشه ها با شکست مواجه شود. بادبان هم اشاره به دل آشوبه های این غول مادر دارد. سوال ناگشودنی کنایه به مشکل حل نشدنی و راز حل شدن این مشکلات دارد.

        خطازده در خوشبختی مادر غول
        احمقانه تصمیمش را بر ملاکرد
        فریاد میزد و در آتش میسوخت
        کشتی هنوز پا برجابود
        انگار غولی در آتش سوخت
        معمول تر از قبل میشود صدای زنانه کسی را
        پشت پرده باصدای بلند درباور خود گنجاند

        احمقانه اشاره واضح دارد به تصمیمات اشتباه و مشورت های اشتباه. خلاصه کلام اینکه این زن با این اشتباهات، طبیعی است که صدای گریه و ناله و فریاد و نارضایتی اش را بشنویم. پشت پرده و با صدای بلند. پشت پرده چون ما نمی دانیم این زن چه کارهایی کرده است و چه کارهایی که نکرده است اما قطعاً صدای گریه ها و فریادهایش را می شنویم ولو از پشت پرده
        انگار غولی در آتش سوخت: مشکل و دعوایی بزرگ شکل گرفت

        آیا تکرار اشتباه گذشته نتایجی غیر از نتایج گذشته به بار خواهد آورد؟ این جاست که معمولتر از همیشه می توان برداشت پوشال را برای این زن متصور بود

        ازهمه چیز باخبر بود الاغ زیبایی سینه چاکش را
        مسحور غول همسایه میکرد

        درود به این غول همسایه که خودش مشکلات خودش را نمی تواند حل کند، مشورت های ناآگاهانه باعث می شود که الاغ زیبای آرزوها سینه ی خرم خود را نشان این مادر غول ها بدهد. کنایه از اینکه زیبایی اش را به رخ بکشد و برای این مادر غول ها دور از دسترس تر از همیشه به نظر برسد.

        غول همسایه : اشاره به وضعیت خوب و زندگی شاد دیگران و حسرت نسبت به شادی های سایر خانواده. (بهر حال ان مشورت هایی که به این زن داده می شود گاهی از روی حسادت و به خاطر ویران کردن زندگی وی می باشد و گاهی سایر زندگی ها که آن ها هم مشکلات و غول دارند منتها این زن آن غول ها را نمی بیند و آن مشکلات در پشت پرده هستند ولی در عمل مشکل دارند و مشورت هایی هم که این زن می گیرد همگی خام و از روی نادانی است و این زن به خیال خود که آن خانواده ها شاد هستند)

        کسی پیش دلش گواهی میداد: انگار امید هنوز زنده بود
        هنوز الاغ فرشته نیکویش خواهد بود : هنوز آرزو زنده است
        پر چین وشاداب ،دوباره در شیوه شاد چهره خود الاغ تبسمی زد : با تصور رسیدن به آرزوی خود، خود را شاد کرده و به خود امیدواری می داد

        ما هم آرزو می کنیم دوباره شادی به سوی این زن برگردد.

        شگفت در اندیشه غول گفت
        آیا شبیه من کسی اینگونه به وجد می آید
        الاغ پاپس کشید ،دوباره در وسط کشتی جهنم وتکرار دیگر

        اما در نهایت ما نیز تسلیم می شویم که این مادر غولها در این کشتی جهنمی که ساخته خواهد سوخت و الاغ آرزوها برای همیشه سوار بر اسب می رود خانه ی غول ها و این الاغ باید یونجه های نخورده را پس بدهد. کارهایی که هیچوقت انجام نشده و یونجه هایی که قبل از فصل درو سوخته اند، این ها همه را باید پس بدهد کنایه از بی فایدگی و برباد رفتن آرزوها

        تابنده باشید به مهر خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۰۵
        سلام استاد برجسته شعر سپید وادیب حاذق چگونه توانسته ای از پس این غول بر بیایی واقعن شاهکاری است نقدتان خیلی ممنونم
        خیلی خیلی ممنونم که به جمع بندی نهایی برسی بدون شک دوستان وادیبانمواساتید خوشحالند سپاس از این همه متعالی بودن
        خیلی راحت به کنه شعر پی میبری
        جای تعجب است چگونه بعد از بیست سال کسی پیداشود واینگونه مرا در کمال حیرت بیاندازد
        بیست سال است این شعر یعنی قبل از فیلم شرک برتارک دفتر شعرم میدرخشد
        آقای محمدی صمیمانه ممنونم
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۳۶
        سلام استاد مهربان و ارجمندم خندانک خندانک

        ابتدا از لطف و مهرتان نسبت به شاگردتان بی نهایت سپاسگزارم، شعر والایتان فرصت نشد آنگونه که شایسته است بنویسم و شرایط مطلوب برای نوشتن را نیز نداشتم. خیلی دوست داشتم از عناصر ادبی شعرتان صحبت کنم. این شعر بی نظیر در استفاده درست نمادین بود، ما حتی زمانی که صحبت از کشتی را در شعر استاد آزادبخت می شنویم، واژه ی بادبان را نیز در تعمیق مفاهیم این شعر و در غایت اندیشی شاعر مشاهده می کنیم یا مثلا وقتی صحبت از غول می شود بلافاصله ما آتش را پیدا می کنیم و وقتی الاغ می آید و سوار اسب می شود، این ها نازک اندیشی شاعر را نشان می دهد. وقتی صحبت از غول مادر می شود واژه ی زن در شعر می آید تا واژه مادر را نیز تفسیر کند. ما اینجا تمام حالات را می توانیم نمادین توضیح دهیم مثلا «شاداب و پاورچین» ، احمقانه، ملول، «می خواست» و غیره تمامی این توصیفات از حضور در سطح یک واژه ارتقا داده شده و برکنده شده اند و تمثیلی از حالت های جامعه و افراد شده اند. درست تر این بود که خیلی کاملتر بنویسم و از نظرگاه ادبیات به شعر بپردازم اما شرایط فعلی ام حقیقت کمی آشفته بود.

        اما از گفته ی استاد گرانقدرم تعجب و غم توامان بر چهره ام نشست. چرا استاد از واژه «جمع بندی» استفاده کردند آیا تا کنون احدی در مورد این شعر و یا توضیح یکی از نمادهای این شعر توضیحی ارائه داده است که در بیان این جانب آمده باشد؟

        متشکرم تابنده باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۵:۳۲
        سلام مهدی جان عزیزم بسیار مفیدبود خداقوت عزیزدل🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۶:۰۴
        در خصوص فیلم هم دوستان درجریان هستند مهدی محمدی اهل فیلم و تلویزیون و سینما نیست. در خصوص فیلم شرک هم در حد اسم و تبلیغات شنیده ام و دیده ام و البته قافیه شِرِک و اون الاغ را دیده ام. اینکه آیا شباهتی بین این شعر با آن فیلم وجود دارد بنده نمی دانم این را دوستان باید توضیح بدهند. متشکرم، تابنده باشید به مهر خندانک
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۶:۰۵
        سلام جواد عزیز خندانک

        متشکرم از محبت تان

        تابنده باشید به مهر خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۱۶
        سلام استاد برجسته شعر سپید
        تابحال این شعر کسی نتوانسته از آن باب سخن باز کند
        خود میدانم کار سختی است شاعر یا استادی بتواند به زوایای وعناصر شعر حرف بزند وبتواند درتشخیص نوع چینش واژه های شاعر شعر آشنا باشد
        البته بنده هنوز می آموزم
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۳۳
        سلام جناب کاظمی ادیب ممنونم از حضور دوباره وصمیمیت دوستانه تان
        آقا جواد ما دوستتان داریم
        شاد وسر افراز باشید
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۳۷
        سلام به تمام اساتید ودوستان شعر ناب
        بنده حقیر قبل از اینکه به جمع بندی برسم جناب استاد محمدی زحمت آن را کشیدند
        به نوبه خود از بانوکوهواره بانو شاهزاده بانو الهه احساس بانو زند تشکر وقدردان هستم وبانظراتشان بنده را خوشحال نمودند
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۴۸
        سلامی دیگر به جناب علامیان وبه گزین وسیاوش آزاد وآقای انصاری وآقای انصاری دزفولی وابراهیم کریمی وجناب آروین وجناب مدهوش وآقای کاظمی و آقایخوشرو وجناب رضایی وجناباستاد استکی وآقای حاجیپور وآقای نظری وبانو آذردخت تشکر وقدر دان هستم وازجناب مهدی حسنلو که چراغ خاموش آمدند بازهم متشکرم دوست داشتم نظرشان رابدانم باشد که تمام دوستان در پناه حق سلامت باشند
        پایان از آقای محمدی بخاطر زحمت ارزنده شان که مارا میشه شرمنده میکنند تشکری داشته باشم
        سپاس از اندیشه سبزتان
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۲:۰۱
        سلام مجدد استاد آزادبخت عزیز و ارجمندم خندانک خندانک

        شعر به مثابه ی معما نیست که چون معما حل شود کار به پایان برسد. ما قدمی برداشته ایم در تصویر نخست شعر، دوستان می توانند بگویند این برداشت کجاها صحیح است و کجاها صحیح نیست و یا تصاویر ثانی از شعر ارائه بدهند. و یا همچون یک ادبیاتی پیرامون عناصر خیال شعر گفتگو کنند. بنده سعی کردم اولین چراغ سبز را به رسم وظیفه و شاگردی روشن نمایم.

        باقی می ماند لطف دوستان که می دانم بیش از این هاست خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۱۴
        سلام و ادب
        درود بر شما و نقد و توضیحات خوبتان
        بهره بردم قلمتان ناب
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۰۸
        سلام استاد محمدی خسته نباشید
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۷:۲۱
        سلام بانو صیاد فرهیخته و ارجمند متشکرم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۱۳
        سلام جناب کاظمی ممنونم
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۱۷
        خندانک
        مسعود مدهوش
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۴۱
        درودتان جناب ازاد بخت ارجمند🍂🌹🍃🌷🌲🍀🍀🌻🌿

        بسیار زیبا،موفق باشید🌿🌻🍀🌲🌷🌷🍃
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۷:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۴۸
        سلام استاد مدهوش ممنونم سپاس از مهربانی تان
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۳
        تقدیم جناب کاظمی ادیب
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۴۹
        تقدیم استاد مدهوش
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۲۵

        درودتان جناب آزاد بخت عزیز
        بسیار زیباست
        بهره بردم به وسع خود
        سلامت باشید و شاد خندانک خندانک خندانک


        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۵۷
        سلام استاد انصاری ممنونم از حضور گرمتان
        سپاس بیکران
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۲۷
        تقدیم به حضرت دوست
        استاد آزاد بخت
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۵۸
        تقدیم به استاد انصاری
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۷
        🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۶
        خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۲:۰۰
        سلام بر استاد بزرگوار خندانک
        بالاخره ی بارم اولاغ سوار بر مرکب شد خندانک به لطف شعر شما خندانک
        بسیار عالی وسخت به قول شاهزاده جانم باید عمیق بهش نگاه کرد
        خدا قوت خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
        سلام بانو زند ممنونم از حسن توجه تان
        بانو زیاد سخت نیست اندازه شعر سیاوش ادیب که سخت نیست فقط دقت میخواهد ببینی فعل وارکان شعر دارند چه کاری انجام میدهند
        به همین راحتی میشه فهمید
        بازهم ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
        تقدیم بانوزند
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۵
        سلام استاد عزیزم جناب آزادبخت عزیزمممممم مثل همیشه پر مفهوم و به زیبایی قلم کشیدید احسنت برشما استاد عزیزم 🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️
        ❤️❤️
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۲
        سلام جناب کاظمی ادیب
        ممنونم از حسن توجه زیبایتان خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        واستاد خاص نویس منی عزیزدل 🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۳
        سلام بازهم سپاس
        شرمنده میکنی مارا
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۶:۲۴
        مانند همیشه عالی سرودی بود
        لذت بردم
        هزاران درود برشما
        شاعر بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۵
        سلام استاد انصاری دزفولی ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۶
        تقدیم استاد انصاری دزفولی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۳۹
        محمدرضا جان
        به جز چند جمله‌اش اگه اینکار رو بدون اسم شاعر میدیدم
        فکر نمیکردم اثر شما باشه
        چقدر بیان مستحکمی داره شعر و نشون دهنده توانایی شما در شکلهای مختلف شعر هست
        من با خوانش اول هم لذت میبرم ولی باید خواند مجددا
        زنده باشید خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۹
        سلام استاد به گزین
        استاد تحلیل گرا ممنونم از حسن محبت وتوجه تان به شعر
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۵۰
        تقدیم استاد به گزین
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۰۷
        دوباره خواندم برای کسب فیض بیشتر


        خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۵۷
        سلام استاد ممنونم از بزرگ منش یتان خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۵۰
        درود بر شما استاد آزاد بخت گرامی :2
        زیبا سرودید خندانک :
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۴
        سلام استاد حاجی پور ادیب ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۶
        تقدیم استاد حاجی پور
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۱۹:۳۴
        سلام یکی از محاسن اعراب و علائم سجاوندی نگذاشتن و درین اثر نیاوردن سریاء یا یاء مرخم یا یاء بزرگ میانجی فراهم آمدن امکان چندگانه خوانی است
        الاغ، زیبایی ی سینه چاکش را
        الاغ، زیبایی، سینه ی چاکش را
        الاغ زیبایی، سینه ی چاکش را
        الاغ زیبایی، سینه، چاکش را
        و قس علی هذا
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۵۸
        در آموزش منطق ( بویژه منطق ریاضی که حداکثر دقت رو انتظار داریم از متن ) علائم
        سجاوندی هم کفایت نمیکنند مثلا جمله
        گربه موش را دوست دارد
        حتی بااستفاده ار درنگ نما هم به معانی مختلف خوانده میشود
        که با تاکید روی واژه‌ها از هم متمایز میشوند ( دوستان بهتر میدونند که در زبان انگلیس
        روی موضوع استرس تاکید زیادی میشه و در زبان فارسی کمتر، که حتما دلایل تاریخی و
        جامعه شناختی داره)( چرا من لفظ قلم حرف میزم اینجا که همه خودی هستندزز)
        تبلیغی بود در تلوزیون قدیما که نمدونم هنوزم هست یا نه
        بانک تجارت در خدمت مردم
        منظور تبلیغ این نبود که بانک تجارت یکی از بانکهای خدمات دهنده
        به مردم است بلکه منظورش این بود که فقط بانک تجارت خادم مردم است( یادتون میاد شکل بیان رو ؟)
        در مجموع چیزی که من دستگیرم شده از شعر سپید ( در یک نوع خاصش)
        اینه که تکلیف با خواننده است
        البته نه تمام شعر سپید ، مثلا شاملو به برشهای درون سطری توجه ویژه‌ای داشت
        و میخواست که مخاطب شعرش معنای مورد نظرشو دریابه

        در هر حال هنوز به نظرم این شیوه یه جور حل معماست
        دعوایی سر واژه نداریم و من اسمشو معما میذارم و منظورم کم‌انگاشتن و جسارت به ساحت شعر نیست ، منظور اینه که یک فعالیت فکری شبیه حل مسئله هم در زمان خوانش شعر صورت میگیره / همین جمله
        گربه موش را دوست دارد رو میشه اقلا به ۶ شیوه مختلف خواند و معانی مختلف ازش استنباط کرد
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۲۶
        سلام استاد به گزین
        آیا آن شش شیوه در شعر بنده مصداق دارد ؟
        چه برداشتی در این خوانش داشتی ؟
        جان خودم معما نیست
        شعر است در مرز چند گانگی
        آیا شما فقط استاد شاملو در نظر داری؟
        بقیه شاعران جهان چه گفته اند ؟
        ساختار یک شعر باشعر دیگر فرق دارد هرچند در یک موضوع باشند
        پس از طریق ساختار چیزی در شعر یافت نمیشود؟
        مفهوم آن واضح وروشن است خیلی ساده
        بخدا معما نیست شعر است در مرز جنون
        شعر است فریاد فردا درسکوت
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۴۱
        سلام جناب به گزین
        شما آتش کوره ی چندمعنایی را مشتعل تر فرمودید
        بیندیشیم چگونه می توان این آتش را شعله ور تر نمود
        مثلا مخاطب امکان جابجایی ارکان جمله را داشته باشد
        وسط کشتی جهنم ایستاده بود
        جهنم، وسط کشتی ایستاده بود
        جهنم وسط، کشتی ایستاده بود
        وسط جهنم ایستاده، کشتی بود
        کشتی وسط، جهنم ایستاده بود
        هلم جرا ...
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۰۸
        اول ممنونم از شما که ظرفیتتان بالاست
        فکر کردم ممکن بود کس دیگری باشد در مورد
        شرک رنجیده خاطر شود
        یا کلا به خاطر یک نوع شوخی که در بعضی نظرات من هست
        سعی میکنم گزنده نباشد و تعبیر نامحترماانه ای از حرفهایم نشودبهر حال اقتضای طبیعت است و با جان بدر شود
        در مورد جایگشتهای ممکن برای بررسی یک شعر ، با اینکه کار ساده ای نیست
        راهکشای نهایی هم نیست
        شما تخیلتان خیلی قوی است و نفوذ بهش اغلب برایم سخت است
        ولی از فرم کار لذت میبرم و مانوس شده ام به شعرهایتان خندانک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۰
        سیاوش جان
        شاید واقعا درک شعر نیاز به کلی مفاهیم
        متامتمتیک ( مثل متافیزیک) دارد که حتما دارد
        البته نگاه منظم و سامان یافته به بعضی جوانب
        شاعرانگی کمک میکند یحتمل
        وقتی موضوع شعر هست در عالم ریاضیات نیستم ولی
        ممکنه تجربه طولانی ریاضی ورزی تاثیر بگذاره...
        مشکل اصلی بنده میدوند چه هست سیاوش جان ؟ فقدان آرمان
        انگار شعر بدون ارمان نمیشه
        مشکل که عرض میکنم منظورم دلیل هست وگرنه تا حالا مشکلی با این فقدان نداشته ام
        بجز اینکه خیلی ایده نوشتن در ذهن دارم ولی بعد مییینم که چی ؟ فقط جادوی کلمه راهبره و لامذهب چقدرم جذابه

        در ضمن فرضیه استهلال منتفی شد چون تازه متوجه شدم که اون دریا سیاه ماه همون
        قسمتی از قرص ماه هست که تیره به نظر میاد و ... و قس...
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۱۷

        سلام بر همگی

        بااجازه صاحب صفحه شعر استاد آزادبخت ارجمند


        آقای به گزین ارجمند امیدوارم اسم شریف تان درست باشد. درصفحات دیگر شاعران نیز چنین پراکنده نویسی ها زیاد داشته اید به قول خودتان : به شوخی!

        اولاً تعریف شوخی اگر جسارت نباشد آن است که هر دو طرف خطابه را به لبخند و استیکرِ بالاپایین پرنده متوجه سازد نه اینکه یک طرف را شاید به وقت گذرانی شادآکنده‌ی ذوق فوران و طرف یا اطرافیانِ دیگر را به تعجب یا به قولِ خودتان رنجیدن ! وادارد بعد شما بیایید بگویید نه من منظورم این نبود ظرفیت من بالاست و شما پایین! ‌.

        درباره واژه‌ی (تعریض) هم پرسیده بودید به چشم :

        لطفاً در جستجوهای گوگلی تان هم که شده به انواع صنایع بدیع لفظی و معنوی در ادبیات مطالعه ای ریاضی گونه فرمایید تا بنده به زیاده گویی بیش ازین از سوی ظنِ خودم در محضرِ بزرگان والاتبار یا به جهاد تبیین از گمانِ شمای والاتر بیش ازین متهم نگردم .


        ای کاش صفحات اشعار کمتر به چت روم های خال و خاله پسندانه مبتلا گردد تا خودِ نگارندگانِ شما مثال هم نگرانِ پیامدها و عوارضِ عجیب غریب آن نشوند.

        یگانه خدای حق یاورتان .
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۴۱
        سلام جناب سیاوش ادیب ارجمند به نکته جالبی اشاره کردید ممنونم از حسن توجه تان
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۳۷
        تقدیم استاد بانو کوهواره سپاس
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۹
        سلام در مثال سابق
        ازهمه چیز باخبر بود الاغ زیبایی سینه چاکش را مسحور غول همسایه میکرد
        با توجه به سطربندی معنا تغییر می یابد

        ازهمه چیز باخبر بود الاغ
        زیبایی
        سینه ی چاکش را مسحور غول همسایه میکرد

        ازهمه چیز باخبر بود
        الاغ زیبایی
        سینه ی چاکش را مسحور غول همسایه میکرد

        بنابرین اثر بدون سطربندی چندمعنایی را افزون نمی کند؟
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۵۵
        سلام استاد سیاوش ادیب جالبه که اینقدر زود پی میبری چرا حق باشماست چند معنایی در یک آن به نظر میاد
        بنده سوا از اثر خواسته ام این بود خود اثر وعناصر آن هر کدام چندوجه معنایی داشته باشند
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۵۸
        سلام وآنچه در مورد دستور زبان فارسیدر انواع ..ی..توضیح دادی خیلی مفید وبنده نیز به این امر واقف بود تا در جای جای جملات امری جدید ونو به ذهن متبادر شود
        اگر به هر صورت بخوانی یک جا از پای الاغ می لنگد
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۵۶
        وسط کشتی جهنم ایستاده بود داس می زد و درو می کرد پیشاپیش گندم های پوشالی را درو می کرد الاغ را سوار بر اسب می کرد می خواست خانه غول ها بفرستد الاغ را مجبور می کرد یونجه های نخورده را پس دهد می خواست شیهه اسب را شبیه آواز قناری در خانه غول ها کند مادر غول هر شب به خانه غول همسایه می رفت می خواست کسی رازش را افشا نکند دوباره چیره دست می شد در جهنم و روحیه ملول پس زده اش در سوال ناگشودنی بر فراز قامت کشتی جهنمی اش احساس بادبان را می فهمید و در ساختن اندیشه غول ها دوباره تجربه عذاب آور خود را رو می کرد به سادگی آرزوی اشتباه خود را از یاد نمی برد خطازده در خوشبختی مادر غول احمقانه تصمیمش را برملا کرد فریاد می زد و در آتش می سوخت کشتی هنوز پا برجا بود انگار غولی در آتش سوخت معمول تر از قبل می شود صدای زنانه کسی را پشت پرده با صدای بلند در باور خود گنجاند از همه چیز باخبر بود الاغ زیبایی سینه چاکش را مسحور غول همسایه میکرد کسی پیش دلش گواهی می داد هنوز الاغ فرشته نیکویش خواهد بود پرچین و شاداب دوباره در شیوه شاد چهره خود الاغ تبسمی زد شگفت در اندیشه غول گفت آیا شبیه من کسی اینگونه به وجد می آید الاغ پا پس کشید دوباره در وسط کشتی جهنم و تکرار دیگر
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۰
        سلامی دوباره جناب سیاوش ادیب
        ازمرز سطربندی وچند معنایی بگذریم
        پیشنهاد فریب سطر وظواهر آن را مخور
        حواست باشه ببین ضمایر فریبت ندهد
        ضمیرها خیلی ماهرانه وهوشمندانه آمده است
        دوباره بگرد
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۷
        فریب شاید آن خورد که خواهد به ضمیر نویسنده پی برد ورنه چه تفاوت که ضمیر ضمیر کیست
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۴
        مخاطب می تواند خود سطربندی کند

        وسط کشتی جهنم
        ایستاده بود داس
        می زد و درو می کرد پیشاپیش گندم های پوشالی را
        درو می کرد الاغ را
        سوار بر اسب می کرد
        می خواست خانه غول ها
        بفرستد الاغ را
        مجبور می کرد یونجه های نخورده را
        پس دهد
        می خواست شیهه اسب را
        شبیه آواز قناری در خانه غول ها کند مادر
        غول هر شب به خانه غول همسایه می رفت
        می خواست کسی رازش را افشا نکند دوباره
        چیره دست می شد در جهنم و روحیه ملول پس زده اش
        در سوال ناگشودنی بر فراز قامت
        کشتی جهنمی اش احساس بادبان را می فهمید
        و در ساختن اندیشه
        غول ها دوباره تجربه عذاب آور خود را رو می کرد
        به سادگی
        آرزوی اشتباه
        خود را از یاد نمی برد خطازده
        در خوشبختی مادر
        غول احمقانه تصمیمش را برملا کرد
        فریاد می زد
        و در آتش می سوخت کشتی
        هنوز پا برجا بود انگار غولی
        در آتش سوخت معمول تر از قبل
        می شود صدای زنانه
        کسی را پشت پرده با صدای بلند در باور خود گنجاند
        از همه چیز باخبر بود الاغ
        زیبایی
        سینه چاکش را
        مسحور غول همسایه میکرد
        کسی پیش دلش گواهی می داد هنوز
        الاغ
        فرشته نیکویش خواهد بود پرچین و شاداب دوباره
        در شیوه شاد چهره خود
        الاغ تبسمی زد شگفت
        در اندیشه غول
        گفت آیا شبیه من کسی اینگونه به وجد می آید الاغ
        پا پس کشید دوباره
        در وسط کشتی
        جهنم و تکرار دیگر
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۲۱
        سلام دوباره سیاوش
        بااین سطربندی که میفرمایید از این شعر چه برداشتی دارید ممنونم بخاطر تلاش بی وقفه تان
        فرشید به گزین
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۰
        با این برش یک تصویر فانتزی میشه دید
        انیمیشن
        شرک شاید
        کیه که ندیده باشه و محظوظ نشده باشه
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۰۹
        سلام استاد شرک کجا شعر کجا
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۲
        ببینید تاکیدی که شاهد بودیم مبنی بر اهمیت سطربندی بوده است ولی اثر شما حاکی ازان است که گاه سطربندی مخل چندمعنایی است اینجاست که سوال پیش می آید سطربندی آری یا نه؟
        اما برداشت
        درو کردن الاغ
        گندم را درو می کنند که قوت غالب آدمی است که بخرد است الاغ را که بی خرد است درو کردند
        گندم درخت ممنوع است که موجب هبوط شد و آمده است که از حیوانات تنها سه حیوان به بهشت داخل می شوند:خر بلعم ,سگ اصحاب کهف و گرگ یوسف
        اگر درخت را حسب برخی روایات غیر اسلامی معرفت نیک و بد بدانیم از این سو الاغ نماد کودنی و معرفت نداشتن است
        مابقی زین سان بخوان آزادبخت

        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۰۹
        سلام جناب سیاوش بنده الاغ را حیوانی باهوش تر از حیوانات دیگر میدانم
        الاغ وسگ وگرگ هر سه تا حیوان در شعرهای بنده اگر دقت کرده باشید مقدس هستند
        این سه حیوان به نظرم مرکز رستگاری وپیوند تمام ایده آل های بنده میباشد
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۰۵
        بنده روایت مشهور را حکایت کردم
        بله ازین منظر نیز می توان آن قیاس را پی گرفت و تضاد و وحدت را نظاره گر بود
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۱۸
        سلام جناب استاد مهدی محمدی منتظر نظر ارزشمندتان هستم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۱۹
        سلام جنای حسنلو ادیب ارجمند منتظر نظر ارزشمندتان هستم
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۶:۳۶
        کار خوبی کردین از مهدیون ( مهدیین؟) و شاهزاده دعوت کردین بلکه گره از کار فرو بسته ما بگشایند
        من به عنوان آخرین تیر ترکش و واپسین حربه ناچارم متوسل بشم به گمانه‌زنیهای ویژه
        همیشه فراموش میکنم که عنوان دفتر شعرهای شما چیست
        پس حلقه مفقوده باید خانواده باشد
        و اگر ۳ حیوانی را که اشاره کردین متناظر کنیم با نقشهای آدمها در خانواده
        این داستان تنها میتونه به معنی به خانه بخت رفتن دختر خانواده باشه
        البته ...
        شما چند بار در جاهای مختلف کفتین که تکنیکهایی برای انحراف ذهن مخاطب دارید
        در هر حال جمعبندی بنده این بود

        ولی انصافا اگه ذهن به سمت شِرِک بره عجیب نیست
        شرک عملا شعر بود ، دوست نداشتین؟ خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک خندانک خندانک درودبرشما فرشيد جان
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۰۰
        سلام جواد جان کم پیدایی🌹
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۰۷
        اره فرشيد جان دارم علاالدین دو را می‌نویسم علاالدین دو باحالتر میشه😂😂😂😂
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۶:۵۴
        سلام استاد اسم دفترم چیه و
        واین سروده مال سال 82است
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۰۷
        درسته در نظری که پاک کردین به این تاریخ اشاره کرده بودین/
        منظورم از گمانه زنی همین هست
        با مجموعه داده هایی که از شما در ذهن دارم ، اینجوری فرض کردم
        که شما به کاری توی زمینه مشاوره و مسائل مربوط به روان آدمی اشتغال دارید
        و علاوه بر مشغولیت اکادمیک ( یا حتی در حین همون فعالیت) کیسهایی هم دارین که از مشکلات
        خانوادگی رنج میبرن و شعرهای شما بیشتر برآیندی هست که از این ش ایط حاصل شدخ خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۱۵
        سلام استاد عزیزم جناب آزادبخت عزیزم محمدرضا جان عزیزم بسیار سپید مادرغول خیلی مفهموم دارمیباشد وسخت متوجه میشم حدود ده بار خواندم تا بلاخره به مفهموم اش پی برده ام بسیار خاص وسخت می نویسید استاد عزیزم اثرتان ماندگار دلتان شاد 🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۵۱
        سلام جناب کاظمی ادیب بسیار ممنونم از حضور دوباره پر بارتان پای اشعار بنده
        سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۵۸
        زنده باشید ، کمتر دیدم به اتفاقات اطراف نگاه منفی یا حتی خنثی داشته باشید
        و چقدر خوبه تشویق میکنید آدمها رو / تنبیه ( که شکل بسیار ناپسندش تحقیر هست ) راه به جایی نمیبره
        ممنونم از نگاه سازنده تون
        استفاده بهینه ،....
        اگه دوستان بذارن خندانک مدتهاست میخوام شعر گونه نابسامانی رو تموم کنم ، ولی نصف تمرکزم
        پیش کارهای استاد هست و اساتید دیکر هم نصف نصف و نصفه ای از نصف نصفو ...

        فکر کنید فردا استاد سر کلاس میگن
        یه کیس پیدا کردم شعرهامو معنی میکنه
        یکیشو به جهاد تبیین ربط میده یکیشو جنگ روایت
        یکیشو نبرد مسلحانه یکیشو مراسم بله برون....

        مشکلی نیست استاد ما متعلق به همه هستیم اگه با اینکار مرزهای دانش. روانشنایی گسترش پیدا میکنه در خدمتیم خندانک
        ارادتمند دوستان
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۱۹
        😂😂
        خب یه نصفه هم برای خودتون باشید..
        اینطوری که نمیشه.. خندانک
        ما منتظر شعرتون هستیم..😌
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۹:۵۹
        به ساختار زبان و فرم اثر کاری ندارم چرا که جای نقد دارد اما از نظر محتوایی چند کلیدواژه‌ میبینم که قابل بحث است.
        اگر به ادبیات اساطیری و الهه‌های ادبی رجوع شود میتوان نمونه‌های گوناگونی را خواند که هرکدام تفاسیر خاص خودشان را دارند. در کتاب «دیونامه» اثر پرویز براتی راجع به دیو و ددان و هیولا مطالب قابل توجهی وجود دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
        «هیولاهای خیالی و شبح‌گون، ازجمله دیو در عرفان و الهیات پیش از اسلام نمایندگان یک دیگری تهدیدآمیز بودند و اغلب ابزاری برای ترساندن بشر؛» میدانید که اصولا روایت‌های رمزآلود و چیزهای ناشناخته، ترسناک و عجیب‌اند. «اما در دوره‌ی اسلامی این موجودات خیالی و اساطیری رفته‌ رفته در هیبتی تازه ظاهر شده و به پای ثابت روایت‌های ادبی و فرهنگ عامه‌ی مردم ایران تبدیل شدند.» جن، پری، بختک، فولادزره، آل زائوترسان و و و که بارها راجع به آنها شنیدیم و بحث مبسوطی میطلبد پس وارد این ماجرا نمیشوم. حتی قصه‌‌‌ها و روایات مادربزرگ‌‌‌های ایرانی نیز برگرفته از چنین فرهنگی‌ست که پس از حمله اعراب و مغولان و... به اوج خود رسیدند. در واقع ادبیات و فرهنگ عامه مردم ایران، دیو و پری و اژدها را صاحب تعریف و پرسونای تازه‌ای کرد. یعنی بجای اینکه موجوداتی قابل مشاهده - ترسناک یا خدایگان پیدا و پنهان و دارای قدرت یا دشمنی بزرگتر از انسان برای انسان باشند، بیشتر تبدیل به نماد و استعاره و قصه شدند.
        به‌نظرم در اینجا:
        غول همان دیو
        فرشته همان پری
        و اژدها تبدیل به الاغ شده است.
        تفاوت چهره‌ی این موجودات خیالی یا بهتر بگویم وهمی، در تفسیری که از این موجودات میکنند نهفته شده‌ است. این تفاسیر از قرن‌ها پیش تا کنون بیشتر جنبه‌های «ایدئولوژیک» داشته و دارند. البته ناگفته نماند چند دهه هست که تمایل به «زیبایی‌شناسانه» کردن آن بر وجه ایدئولوژیک یا سیاسی برتری یافته است.
        بنابراین با کدهایی که در اختیارتان قرار دادم میتوانید از زوایای دیگر نیز بررسی یا رمزگشایی کنید:
        غول یا دیو...
        الاغ...
        فرشته...
        کشتی= نجات یا کشتی نجات!
        و این سه نماد یا این سه نشانه را ارجاع متنی - بیرونی یا بینامتنیت بدانید.
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۳
        خندانک خندانک خندانک

        افرین‌هااا و درود استاد صبور.. خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۷
        در چنین فضایی معمولا یا اصولا نویسنده باید به روایات ادبیات اساطیری نقب بزند و اندیشه و تخیل باید به این سمت برود... اما حال در اینجا اگر به این سمت نرفته است، بایستی علتش را از شاعر پرسید!؟ خندانک

        و شاهزاده خانوم مهربان
        سپاس از همراهی و محبتتان خندانک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۲۹
        چشم چشم ، لطفتون پاینده خندانک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۳۵
        ممنون امیر جان موضوع جذابی هم هست
        فقط مشکل اینه که محمدرضاجان. الاغ روهمراه با سگ و گرگ
        مقدس و مرکز رستکاری میدونن
        و این همش ذهن رو به سمت پدر مادر فرزند میبره
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۰۲
        درود فرشید جان به‌گزین
        آره جذابه و ای کاش بیشتر به این سمت میرفت...
        بنظرم خیلی عمیق‌تر و جذابتر میشد و کشف را (برای من) لذتبخش‌تر میکرد.
        بشخصه دوستداشتم نقش کشتی جهنمی در اینجا "کشتی نوح" باشه یا بجای کشتی جهنم، کشتی نوح باشه... نمیدونم چرا! (شاید بخاطر منطق متن) به هر حال باید جمع‌بندی محمدرضا جان رو بخونیم و ببینیم چند چند میشیم.
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۰۱

        سلام برادر اعتراض بزرگوارم
        نه فکر نکنم محتوای خاص شعر موردبحث به اسطوره ها ارتباطی داشته باشد.



        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۳
        سلام خواهر گرامی بانو کوهواره
        و ای کاش ارتباط داشت... چرا که وزن و اعتبار اثر بالاتر میرفت.
        کاری به موضوع و کلیات محتوا ندارم اما کلیدواژه‌هایی مثل "غول" بنظرم بی‌ارتباط هم نیست و میتواند نماد باشد.
        یا شاید این برداشت خاص خودمه، به هر حال اکثر اوقات در مواجهه با ادبیات از سطح عبور کرده و عمق را از چند زاویه بررسی میکنم؛ در واقع اهل تخاطب و هم‌اندیشی هستم.
        اساسا خیلی دنبال اینکه شاعر دقیقا چی گفته و به روشنی منظورش چیست نباشید بلکه ببینید برداشت‌ شخصی‌تان چگونه‌ست، یا چه معنا و مفهومی را میتوانید استخراج کنید، ببینید آیا میتوانید به تاویل بروید یا نه.
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۴۹

        سلام مجدد برادر اعتراض آگاه و اندیشه سوی


        لطفاً بند آخر کامنت اخیرتان را خود مرور فرمایید چون توصیه‌ی خودم خدمت همگان و خودتان بوده انگار که شما تکرار کردید کمی تا قسمتی اش را به گونه ای دیگر خندانک


        ( ‌اساسا خیلی دنبال اینکه شاعر دقیقا چی گفته و به روشنی منظورش چیست نباشید بلکه ببینید برداشت‌ شخصی‌تان چگونه‌ست، یا چه معنا و مفهومی را میتوانید استخراج کنید، ببینید آیا می توانید به تاویل بروید یا نه) .

        آیا در کلام شما جمله (دقیقا چی گفته ) = همان (چه معنا مفهومی استخراج کنید) در پایان کلام تان نیست؟! خندانک







        اگر تنها نظرم که به دلگویه مورد بحث نوشتم را که انگار همین کامنت کوتاه‌بیانم مُنجر به خیلِ کامنت نویسی ها در ذیل اثر گشته ، دقیق تر مطالعه می فرمودید واضح است که چه نوشتم به تفکیکِ مقولات از همدیگر .


        ولی در کل بنده نه دنبال برداشت ها هستم نه مُصرِ بر کشف معنای مورد نظر نگارنده اثر یا در شعر کسی.



        درپناه حق ، نگاره های ایزدعطای همگی تان افزون.
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۰۳
        ؟؟!! کامنت‌تان را همین الان خواندم!
        از قول خودتان میفرمایید یا نظر صاحب صفحه نیز همین است؟
        اگر پای اشعار خودتان چنین اتفاقی بیفتد یا بحث خاصی که برایتان خوشایند نیست پیش بیاد بله کاملا حق دارید که گوشزد کنید... اما الان دلیل و منظورتان را در اینجا متوجه نشدم.
        تا آنجایی که بنده اطلاع دارم هیچ‌کس وکالتی از سوی شاعران ندارد و اگر موردی باشد خود صاحب اثر به آن اشاره میکند تا دیگران متوجه شوند که مثلا فلانی دوست ندارد پای صفحه‌اش شلوغ شود. اگر منظورتان دیگران‌اند و مخاطبتان بنده نیستم که خب باید خودشان بیایند و توضیح بدهند. خطاب قرار دادن اشخاص باید با نهایت دقت انجام شود چراکه جمع بستن ممکن است باعث سوتفاهم شود. اکثر اوقات مباحث حول محور ادبیات و شعر میچرخد و بشخصه هیچگاه وارد چت‌روم نمیشوم. به هر حال اگر اعتراضی باشد شایسته است که خود صاحب صفحه اعلام کند و در مواردی خاص‌ مدیریت. سلامت باشید و شبتان بخیر خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۶
        خدایاااا امروز تمام شود آمین خندانک

        نه داداش جان برادر عزیز
        من گفتم که (بطور کلی منِ نوعی هم ) اگر به کامنت اولم برای این شعر دقیقاً توجه بکنید می بینید که با اعتقادِ شما درباره (برداشت و نظر) درباره ی یک شعر ، هم رای بوده ام که به همین دلیل است که خودم نیز مثل شما در کامنت اول بر شعر آقای آزادبخت ، ‌نظری کلی نوشتم و نیامدم که مثلاً برعکسِ کامنتم (برداشت و معنا) نویسی و شرحِ یک شعر را که ممکن است برداشت های متفاوتی رقم بخورد داشته باشم همین و بس . افتاد؟ خندانک

        شب شماهم بخیر درپناه خدا خندانک


        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۳۵
        بله همان موقع متوجه منظورتان شدم. من با بخش دوم نظرتان کار داشتم خواهرم، که شما خشک و تر را باهم سوزاندید، عیبی ندارد. ظاهرا افتاد و نیفتاد را من باید بپرسم! صحبت بر سر چگونه گفتن و نوع کامنت است، بماند. سوتفاهمی بود که خوشبختانه رفع شد. به هر حال گاهی شلوغ شدن صفحه چیز بدی نیست چراکه میتواند شعر را در لیست بیشترین مخاطب قرار دهد. همچنین، یا حق🌿
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۲۵

        (شما خشک و تر را باهم سوزانید) فقط جمله ضرب المثل شده ای است که بی مهابا و بی تامل از زبان قلم شما برمیاید .

        وقتی کسی را در زبان با کلمه‌ی زیبای خواهر می خوانید و در عمل ولی افسوس آتش سوزان و دیو می دانید یادتان نرود در موقعیت های مختلف چطور رفتار می کنید .

        تعجبم این است چرا درباره پیامی که ذیل کامنت شخص شما ننوشته ام ، دنبال بحث هستید .


        لابد در مَثَل هم مناقشه نیست گویانید . حق باشماست ولی




        حق برادری خواهری هم درسایت ادا شد خداروشکر


        حق یاور همگی 🌿
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۰۴
        سلام استاد نه شغل من ربطی به شعرم ندارد
        اولین نفر شعرم خواند گفت این شعر اوج من است در غرور
        دومین نفر خواند گفت این شعر را هرروز برای خدا خواهم خواند
        سومین نفر خواند شعر را برچسب سینه خود کرد دوان دوان میدوید
        چهارمین نفر یک پیرمرد بود خواند وهم گوش داد باصدای خودش در یک کاست بسیار اشک ریخت
        برچشمهایش چنگ میزد و صورت خود را خونین کرد
        بیست وپنچ سالم بود سه چهارسالی میشد که شعر میگفتم
        پیرمرد مرد وبعد از مدتی فرزندش آمد از من شعرم را خواست
        شبیه پدرش اشک میریخت و معصومانه میخواست بداند چرا پدرش میریخت
        گفت پدر مرد شعر توماند
        توهم خواهی مرد وشعرت بیاور سر در خانه بچسبان
        علی نظری سرمازه
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۳۸
        درود استاد ازادبخت خندانک
        چندبار خواندم جالب است
        فقط فهمیدم
        الاغ ها هنوز جهنمی هستند خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۵۴
        سلام استاد نظری بسیار ممنونم ازحضور گرمتان در اندیشه نابی دارید سپاس مندم
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۴۲
        محمد رضا جان شما سال ۸۲ هم از واژه
        «که» در شعرت استفاده نمیکردی
        حتی در نظرها هم به ندرت استفاده میکنید
        اگه وقت شد امشب نظرها رو پی دی اف
        کنم و «که» ها رو بشمارم
        و بعد مال بقیه. رو
        شک ندارم نسبت عجیبی در میاد
        آقا این فرکانس واژه و کلمه نتایج جالبی داره
        متاسفانه توی زبان فارسی کار حرفه ای هدفمند
        خیلی کم شده و طبیعی هست که در زیان انگلیسی هر روز نتایج جالب
        و کاربردی میگیرن از فرکانس حرف و واژه
        در انگلیسی پر بسامدترین حرف e هست و در فارسی ا
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۵۲
        سلام استاد تمام حدسیات را دوست دارم خیلی زیاد
        عاشق حدسیات شما هستم
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۵۶
        سلام فریب مخور همانطور که گفتم این سه حیوان مقدسند برام
        در این شعر الاغ
        در شعر زوزه کودک در برف مراجعه کن گرگ
        ودر اشعار بعدی سگ را خیلی زیباتر خواهم آورد مال سال 79میباشد
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۵۱
        درود ها بر آقای آزاد بخت عزیز
        همیشه خوش باشید و شادمان
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۱۱
        سلام جناب ایبو ادیب ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۱۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۰۳
        درود استاد گرانمهر
        زیبا بود و جالب

        استفاده بردم

        مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۱۰
        سلام ممنونم استاد آروین
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۰۵
        سلام استاد علامیان جناب اعتراض آگاه
        اول از هرچیز خوشحالم از این همه علم وآگاهی مرا یاد بیست سال پیش انداختی که میخواندم والان می آموزم
        میدانی فرق بین آموختن وخواندن چیست؟
        خیلی دوست داشتم برای این همه علم ستودنی پنجره میزدی
        شاید بنده را لایق ندانی برای پنجره
        ما که به علمت شک نداریم ومیدانیم هیچوقت بد مارا نمی خواهی بازهم ممنونم
        خیلی دوست داشتم نظر جناب حسنلو ادیب وجناب مهدی محمدی ادیب را بدانم تاشاید دوستان واساتید خود به جمع بندی برسندسپاس از قلم سبزتان
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۰۹
        زنده باشید آقا محمدرضا جان آزادبخت
        اختیار دارید شما لایقی بزرگوار
        قصد نقد نوشتن و تحلیل کردن نداشتم فقط برای وسعت بحث مطالبی را عرض کردم. اما پنجره هم چشم به وقتش حتما باز میکنم، فعلا به همین دریچه قانع باش دوست عزیز خندانک
        بله موافقم، درست میگید عمق مطالعه مهمه، نه طول و عرضش خندانک
        یعنی میتوان راه مثلا ده ساله رو یک ساله پیمود. (بستگی داره) چه بسیار کسانی که ده‌ها ساله در یک مرحله گیر کردند و پیشرفتی در کار و زندگیشان حاصل نمیشود.
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۰۸
        سلام استاد بدون شک ما از شما اساتید می آموزیم
        درسایه گرانمهرتان ما شاگردان خستگی را از تن بدرمیکنیم
        سپاس
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۳
        شما محبت داری محمدرضا جان خندانک برقرار باشی دوست اهل مطالعه و گرانقدرم خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۲۱
        نوح عالیه امیر جان ، با ظرفیتهای دراماتیک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۶
        آفرین فرشید جان
        دراماتیک رو خوب اومدی👌
        و جواد جان مهربان و گل‌افشان
        محبت داری خندانک ارادت
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۲۲
        امیر جان عزیز دل همه مایی فداتشم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۱۱
        امیر جان مسئله به سرقت ادبی مربوط میشود و امروز برای چندمین بار است که خانم کوهواره
        به این موضوع اشاره میکنند
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۲۰
        متوجه نمیشم!!!
        ایشان به کدوم موضوع اشاره میکنند؟
        آیا شما موضوعی را مطرح کردید فرشید جان!؟
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۲۲
        ببخشید واژه هتاکی. رو اشتباهنوشتم انگار
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۳۳
        امیر جان اجازه بدین ادامه ندم که حاشیه درست نشه
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۰

        سببِ حاشیه اید . پس چشم اجازه می دهیم که سکوت کنید. ما نیز سکوت می کنیم البته این سکوت ربطی به شعری که بنده دیروز نه امروز به سایت فرستادم یقیناً نخواهد داشت پس آسمان ریسمان به هم نبافید بیش ارین چون ناخواسته یاخواسته باعث کدورت ها می شوید . چقدر هم وقت اضافی دارید از صبح تا شب از شب تاصبح در سایت فقط مشغول به قولِ خودتان شوخی و حاشیه اید .

        عذرخواه همگی از صراحت کلام . موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۲۳
        حق با شماست خانم محترم خندانک
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۱۶:۰۹
        در چه مورد امیر جان؟ اینکه حق رو به طرف مقابل دادم ؟
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۴۳
        امیر جان چت خصوصیم یکطرفه اس و دچار نقص فنی شده
        وگرنه عرض میکردم
        ولی تقریبا واضحه
        منظور خانم کوهوار این هست که این جملات که شما بیان کردین با اندک تغییر
        از اموزه های ایشان بوده
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۵:۴۱
        اهان! پس که اینطور
        یعنی باید میگفتم در تکمیل اشاره‌ی بانو کوهواره فلان...
        فرشید جان جهان شعر بدلیل وسعتش جای این کشف‌ها، برداشت‌ها، و هم‌اندیشی‌هاست و قبض و جزم کردن اندیشه یا نظر کاریست اشتباه‌. تازه بنده نظر شخصی و دقیق خودم رو هنوز بطور کامل عرض نکردم چراکه معتقدم اثر هنوز جای کار دارد. فقط یکبار سطحی شعر و نظرات را خواندم... و این موضوع چیز عجیبی نیست و نباید موجب ناراحتی کسی شود. بنظرم اگر برداشت‌ ما از یک شعر یکسان باشه یا نظراتمون به یکدیگر شبیه مشکلی ندارد. مخاطب بنده در اون کامنت شما و شاهزاده خانوم بودید که بجهت هم‌اندیشی و تامل بیشتر چند خطی نوشتم همین. والا دیگه دنبال حاشیه نبودم و فکر نمیکردم باید واو به واو توضیح واضحات بدهم! بماند... ارزش بحث و دلخوری را ندارد.
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۵:۴۸
        در ضمن فرشید جان اسم این هم‌سویی نظر و یکسان‌اندیشی‌ست نه چیز دیگر. و فکر میکنم برداشت شخصی شماست و بانو کوهواره چنین منظوری نداشته است. جالبه بعد از اینکه کامنتشان را زیر کامنتم دیدم تازه نظر اولشان را بطور کامل خوندم و اصل داستان را متوجه شدم. به هر حال فقط یک سوءتفاهم ناقابل و غیر قابل بحث پیش آمده همین و تمام.

        بشخصه لذت میبرم اگر در مواقعی نظرم با نظر دوستان در یک جهت یا حتی یکسان باشد. چند روز پیش پای شعر مهدی حسنلو ایبو جان گفت: امیر جان من نیز با خوانش اول از سطح به عمق رفتن را متوجه شدم و به تاویل رفتم پس مسیرم اشتباه نیست... سپس من کنجکاو شده و نظرش را خواندم و در جواب گفتم: به‌به کیف کردم آفرین رفیق درسته. در واقع در مورد شروع شعر مهدی تفسیر تقریبا یکسانی داشتیم (خیلی هم عالی و چه چیزی از این بهتر) خلاصه، خودت رو ناراحت نکن و لطفا کشش نده دوست من بیخیال... خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۳۲
        بنابراین، خیر اینگونه نیست و همه چیز مشخص است
        قضاوت با دوستان و تمام.
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۴۹
        خالا که صحبت شد متن کفتگوی سوال من و جواب ایشون رو عینا میکذارم
        سوال من در مورد این بخش نظرشون بود


        دلگویه‌ی طنزبیان‌تان از قالب فابل نگاری (فابیلو Fable) و استعاره مکنیه (جانداربخشی) و صنعت ادبی تشخیص نیز ضرب المثل پردازی و ایمای
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۵۳
        م حسین زاده
        متوجه معنی تعریض سوی نمیشم در صورت امکان توضیحی لطف کنید
        و همینطور ارتباط استعاره مکینه و جان بخشی
        در این مورد پرانتز بعد از تشخیص مورد نظر بوده
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۵۳
        سلام بر همگی

        بااجازه صاحب صفحه شعر استاد آزادبخت ارجمند


        آقای به گزین ارجمند امیدوارم اسم شریف تان درست باشد. درصفحات دیگر شاعران نیز چنین پراکنده نویسی ها زیاد داشته اید به قول خودتان : به شوخی!

        اولاً تعریف شوخی اگر جسارت نباشد آن است که هر دو طرف خطابه را به لبخند و استیکرِ بالاپایین پرنده متوجه سازد نه اینکه یک طرف را شاید به وقت گذرانی شادآکنده‌ی ذوق فوران و طرف یا اطرافیانِ دیگر را به تعجب یا به قولِ خودتان رنجیدن ! وادارد بعد شما بیایید بگویید نه من منظورم این نبود ظرفیت من بالاست و شما پایین! ‌.

        درباره واژه‌ی (تعریض) هم پرسیده بودید به چشم :

        لطفاً در جستجوهای گوگلی تان هم که شده به انواع صنایع بدیع لفظی و معنوی در ادبیات مطالعه ای ریاضی گونه فرمایید تا بنده به زیاده گویی بیش ازین از سوی ظنِ خودم در محضرِ بزرگان والاتبار یا به جهاد تبیین از گمانِ شمای والاتر بیش ازین متهم نگردم .


        ای کاش صفحات اشعار کمتر به چت روم های خال و خاله پسندانه مبتلا گردد تا خودِ نگارندگانِ شما مثال هم نگرانِ پیامدها و عوارضِ عجیب غریب آن نشوند.

        یگانه خدای حق یاورتان .
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۲:۴۴
        سلام ودرود براستاد ارجمند جناب آزاد بخت عزیز

        بسیار عالی و زیبا بود خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۳:۰۸
        سلام استاد فتحی ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۲۴
        تقدیم جناب فتحی خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۳:۲۷
        درود بر شما جناب استاد آزادبخت گرامی خندانک
        بسیار پرمحتوا و خاص سروده اید خندانک خندانک خندانک
        سلامت باشید و سرفراز خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۳۶
        سلام استاد شفیعی ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۳۷
        تقدیم استاد شفیعی خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۱۸:۱۸
        درود بر شما
        موفق باشید
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۲۵
        سلام ممنونم بانوی خدابنده ادیب
        سپاس
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۱۲
        چیزی ازشعر نفهمیدم پس به یک گل بسنده میکنم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۳۵
        سلام بازهم سپاس و درود برشما جناب افشاری
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۰:۳۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیدیحیی حسینی
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۳۰
        درودها


        🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۳۱
        سلام جناب حسینی ادیب ممنونم
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۴۶
        درود
        زیبا بود و خاص
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۳۲
        سلام جناب اکرمی ادیب ممنونم
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۲۱:۴۸
        درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد خاص نویس و ژرف اندیش جناب آقای آزادبخت گرانقدر خندانک

        زیبا اما ژرف و با مفاهیم جالبی بود درودتان باد خندانک خندانک


        رقص قلمتان ماندگار خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۸
        سلام استاد بانو آفاق سپاس و تشکر از شما
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۲:۲۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۱۸
        تقدیم بانو آفاق
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آوا     صیاد
        دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۱:۵۷
        سلام زیبا بود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1