سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        قدرت پوچ کدخدا

        شعری از

        حمیدرضا قبادی راد(غوغا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۲۸ شماره ثبت ۱۱۸۸۴۹
          بازدید : ۱۲۱   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حمیدرضا قبادی راد(غوغا)

        شب بود و صدای زوزه ی گرگ
        در آغل و در طویله پیچید،
        سگ, در تب حفظ گوسفندان,
        از خانه برون دوید و غرّید
         
        آن روز به حبس برده بودند،
        چوپان قوی روستا را
        زیرا که به کدخدا تشر زد
        از قدرت پوچ او نترسید
         
         
        فریاد کشید بر سر او:
        " دروازه ی ده همیشه باز است،
        گرگی برسد اگر شبانه....."
        افسوس کسی پیام او را،
        جدی نگرفته و نفهمید
         
        افراد قبیله خواب بودند؛
        مست از مِی و بی خبر ز اخطار
        فریاد "کمک" ز سگ شنیدند،
        یک مرد ز جای خود نجنبید
         
        یک گرگ نبود و دسته ای بود،
        خونریز و گرسنه و تبهکار
        اما سگ با وفای چوپان،
        از جان خودش گذشت و جنگید
         
        در آغل سست گوسفندان،
        فریاد به پا شد و هیاهو
        وقتی که سگ شجاع گله،
        در خون خودش به خاک غلتید
         
        گرگانِ گرسنه، بی ترحم،
        سرتاسر گلّه را دریدند؛
        سر دسته ی گرگ ها سرانجام،
        دست از طمعش کشید و خندید:
         
        " چوپان که به بند بسته باشد،
        یک گله فنا شود چه آسان"
        چوپان ز صدای خنده ی گرگ،
        چون ابر بهار،  اشک بارید
         
        از نعره و آن همه هیاهو،
        خواب خوش کدخدا به هم ریخت
        در زیر لحاف گرم و نرمش،
        بیدار شد و دوباره خوابید
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۱۱
        درود بزرگوار
        اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۳۸
        درود بر شما خندانک
        بسیار زیبا سرودید واقعا لذت بردم خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۳۳
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۱۳:۴۲
        درود بر شما
        زیبا سرودید خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۲۲:۲۷
        درود بر شما زیبابود اندیشه نابتان ماندگار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهزاد سرافراز
        يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۴۷
        درود آقای قبادی راد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3