سیزده بدر(طنز)
دختره یواشکی ،
سبزه گره میزد
اما ،
کو داماد ؟
دیگر باید گشت او را ،
درناکجاآباد
با اینهمه گرونی
با اینهمه ، ایمان و،
عشقِ یه قرونی
با اینهمه ، خُلقیاتِ تندِ پپرونی
دلش خوش بود انگار،
یکی هم نبود به اون جاهل بگوید :
کاری از کس برنمی آید
حتی از گِروی آن سیبیلِ بابات
دیگه این اتول ، برایش چاره ای نیست
حتی از تمهیدِ ساسات
اینها آمدند و،
ایمانها را ارزان ،
همه نرخ ها را بس گران کردند
حالا اینهمه ، مردمانِ باخته درشطرنج ،
باید بردوش کشند ، اینهمه مکافات
کارِهمه لنگ است
بعضی میگویند چاره شان فقط بنگ است
ولی با اینهمه باز، انگار تقاصِ پای لَنگ ،
همچنان سنگ است
درحالیکه شهر،
پُرَست از سفیدیِ کوچه ی عُشّاق ، زیرِ ساباط ،
حتی پروازهای خارجی نمی نشینند ،
به فرودگاه مهرآباد
هنوز روی یخچال پیغام مینویسد :
" من هنوز زنده م "
امضاء : " معصومه ی آباد "
پس کجا رفت ،
آنهمه ارتباطات ؟
پس کجا رفت ،
آنهمه کرامات ؟
کلی با تندرَوی اخراج گشتند ،
حتی ،
به جُرمِ بستنِ کراوات
وقتی حجره نشینی را دیدم به کاخی ،
خنده ام گرفت ،
حتی از اسمِ مساوات
بالاخره دختره ،
روی کاناپه ،
افتاد و خوابید
به خوابش ،
یه دیوانه ای آمد خواستگاری
دختره هول شد
ولی خود را نباخت و ،
ز تنگ و تا نینداخت
با دست و پایش ،
آن بیچاره را ،
به پس و پیش می کشیدش
با اینحال ،
حتی وقتی حس کرد :
" نه به باره ، نه به داره "
شرطِ اولش این بود برایش :
باید که نخست ،
فارغ التحصیل شوی ،
ز دانشگاه هاروارد
ایامتان خوش و همواره سبز
بهمن بیدقی 1402/1/10
اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود