شنبه ۱۰ آذر
|
دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
|
از سنگ فرش کوچه می آمد
مردی که غم در کوله بارش بود
در گرگ و میش فصل دلتنگی
یاد کسی بی وقفه یارش بود
آهسته آهسته قدم هایش
از وحشت شب بی رمق میشد
با خاطراتش می رسید آرام
با چهره ای که چون شفق میشد
مثل مسافرهای شبگردی
او میرسید و خسته از تکرار
از فصل سرما می گذشت اما
در هر قدم از هجرتش بیزار
او میرسید اما کسی دیگر
قلبش برای او نمی لرزید
تنها میان کوچه می آمد
دیگر وفایش هم نمی ارزید
در ازدحام کوچه گم می شد
حتی صدای پای بی تابش
می آمد و رنجی توام بر دوش
با چشم بی اندازه بی خوابش
آن مرد تنها در میان شهر
شعر جدایی می سرود آرام
میخواند و می رفت از خیابان ها
از عشق میشد هر نفس ناکام
...
مهدی بدری(دلسوز)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خیلی زیبا بود
درودتان