پرنده درآسمان آبی پرواز میکند
با بال های سفیداش.وباچشمان درشت وزیبایش
کاش من هم یک پرنده بودم ودراعماق
رویاهای خود پرواز میکردم
.
.
.
.
.
.
.
عطر گلها همه جارا فرا گرفته
درختان کم کم دارند سبز میشوند
رنگ آبی درهمه جا نمایان،است
ابرهای،سفید تپلو و تنبل
.
.
.
.
.
.
باران همه جارا فرا گرفته
قطره هایش مانند آب جاری است
جوی ها پر از آب میشوند
.
.
.
.
.
نسیم بهاری می وزد.
سرصبح موسی کوتقی میخواند
گربه ها مشغول خوردن غذا میان زباله ها
سگ ها درگیر خواب کنار خیابان ها
.
.
.
.
.
تاریکی درشهر روز به روز بیشتر
ساختمان ها ی بلند روز به روز بیشتر
زندگی ها سخت تر
کاش همان خانه های. ویلایی بود
.
.
.
.
.
.
این روزها ماشین ها زیاد شدن
مخصوصا هرطرف نگا ه کنی
پی کی زیاد شده
.
.
.
.
.
کارگرا کارمیکنند تا خرج زندگیشون رو دربیارند
بچه هاشون سختی میکشدند
درس میخوننن که مثل باباهاشون نشن
آقا وزیره خوابه سختی هارو درک نداره
اقا رئیسه بیداره باچشاش میبینه ولی کاری نداره
آقا مدیره زرنگه منتظر فرصته
.
.
.
.
.
.
کاش دلار ها رو بالا پایین نکنند
اونوری ها
زندگی هارو سخت ترنکننن
مهریه هارو زیاد تر نکننن
سکه هارو بالا پایین نکنننن
.
.
.
.
.
.
مرغ گوشت هم که میخری
ازخوردنش لذت نداری
چون مبینی پولات رفت
توجیب دلال ها
.
.
.
.
.
مدیریت هم ضعیف شده
چون خسته شده
ازبس زیان دیده
اونایی که هم زیان ندیدن
پارتی قوی داشتند
.
.
.
.
.
الان دیگه مثل قدیما نیست....
هرچی میشه هرجا میری....
میگن پارتی داری....
سهمیه داری.....
بابات چیکاره است .....
پولداری .....
.
.
.
.
.
.
یه وقت به پولدارا برنخوره
به اقاوزیره برنخوره
به آقا رئیسه برنخوره
به آقا مدیره برنخوره
تلخ و درد است اینارو گفتم
چون حرف دل خود مردم روگفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
توصف نون که میریم
مردم همش غصه دارن
نون که میخرن قیافه هاشون
ناراحتی دارند ....
.
.
.
.
.
.
بعضی هاشون درد دل شون رو میگن
به هم دیگه ولی برخی شون توخودشون
پنهان میکنن که کسی نفهمه
.
.
.
.
.
بله آقا مدیره
آقا رئیسه
آقا وزیره
.
.
.
.
.
یکسر به نانوایی ها بزننن
خودتون ازنزدیک ببینید
درد مردم خودتون رو....
.
.
.
.
به کسی برنخوره
ازخواب زمستانی بیرون بیان
داره بهار میاد
یکم هوای مردم رو بهاری کنید
یکم درد غصه هارو کم کنید
.
.
.
.
امیداروام این چیزایی که گفتم
مفید باشه به کسی برنخوره
حالا چه وزير باشی ،مدیرباشی
رئیس باشی،
منو ببخشید بابت این حرفهایی که گفتم
ولی اصل مطلب حرف دل مردم روگفتم
.
.
.
.پ.ن
دوستان عزیز منظورم این آقا مدیره آقا رئیسه آقا وزیره این هست که مسئول های فساد و خیانت کار به مملکت هست اونایی که پولارومبیرن ..........
خلاصه انشالله که برداشت بد نشه برای دوستان عزیز
.
..................................................................................................
اسفند ماه ۱۴۰۱
⏱️زندگی ⏱️
🖋جواد کاظمی نیک 🖋
درود عرض ادب ، پیرو پیام تون و درخواست اظهار نظرم در مورد دل نوشته تون جملاتی رو درج میکنم که البته بخاطر رک و بدون مقدمه حرف زدنم امیدوارم در نهایت از دعوت بنده پشیمون نشید
پرنده درآسمان آبی پرواز میکند
با بال های سفیداش.وباچشمان درشت وزیبایش
کاش من هم یک پرنده بودم ودراعماق
رویاهای خود پرواز میکردم
خب طبیعتا پرنده در آسمان آبی پرواز می کند و شنا نمی کند !
و اصلا پرنده در آسمان پرواز می کنه و نه روی زمین یا دریا !
این جمله از شعر کاملا تهی هست و صرفا یک جمله ی خبری که اگه حتی گفته نشه هم چیزی از متن کم نخواهد شد !
حالا اوکی با بال های سفیدش کاری ندارم فقط شما یه جواب توجیه کننده به من بدید که از این فاصله چطور چشمای درشت و زیبای پرنده رو دیدید؟؟؟؟؟
درسته شعر خیال انگیزه اما باید منطقی بود !
این خط هم یه خیال بافیه شکست خورده است
و دو خط بعدش صرفا آرزویی رو بیان کردید ! اونم خیلی واضح و بدون بار عاطفی
که اگر بنا بود شعر باشه باید زیباتر بیان میشد
و در ضمن در اعماق جاش توی دریاست و نه آسمان
آسمان اوج می خواهد نه اعماق !
عطر گلها همه جارا فرا گرفته
درختان کم کم دارند سبز میشوند
رنگ آبی درهمه جا نمایان،است
ابرهای،سفید تپلو و تنبل
.
خب عطر گل ها همه جا رو فرا گرفته و منم خبردار شدم !
اما سبز شدن حالا نه کاملا اما معمولا برای از زمین سر بر آوردن استفاده میشه و برای درخت بهتر بود از لفظ شکوفه استفاده می کردید (اصلا موردی نداره منتها من کمی سخت گیرم)
رنگ آبی همه جا نمایان است
خب متوجه شدم آسمان رو میگید
ولب بهم بگید وقتی رنگ آبی همه جا نمایان است پس این ابرهای سفید تپل و تنبل آیا مانع دید آسمان نیستن به نحوی که رنگ آبی همه جا نمایان است ؟؟؟؟
باران همه جارا فرا گرفته
قطره هایش مانند آب جاری است
جوی ها پر از آب میشوند
باران همه جا را فرا گرفته و شما دوباره خبر جدیدی اعلام کردید !
قطره هایش مانند آب جاری ست این تشبیه اگر برای بیان شدت باران هست اصلا تشبیه مناسبی نیست چون موارد بسیار بهتری رو میشه بیان کرد
جوی ها پر از آب می شوند خب طبیعیه وقتی باران بیاد جوی ها پر آب میشن !
یه غزلی قبلا نوشته بودم کامل خاطرم نیست اما یک مصراعش این بود که :
در جوی ها سیلاب های ناگهانی رنج بسیاری ست
دوست گرامی با بیان کردن صرفا بدیهیات هیچ جمله ای شعر نمیشه ،
مصراع منو دوباره بخونید ، در جوی ها سیلاب های ناگهانی رنج بسیاری ست ، وقتی بخونید آیا تصاویر به ذهن تون هجوم نمیارن ؟
جمله ی شما فاقد تصویره ، و دلیلش رو الان بهتون میگم
دلیلش اینه که شما فقط با کلمات بازی می کنید ، شعر رو قبل از نوشتن باید دید !
اگه حرف از بارانه باید ببینید زیر همون باران هستید ! باید کنار همین جوی که پر از آب شده نشسته باشید !
نسیم بهاری می وزد.
سرصبح موسی کوتقی میخواند
گربه ها مشغول خوردن غذا میان زباله ها
سگ ها درگیر خواب کنار خیابان ها
و این چند جمله هم که خبر محض بودن و با عرض معذرت هیچ رگه ای از شعر ندارن !
تا اینجا توصیفات آرامش بخش رو میخونم که توی بند بعد میرسیم به
تاریکی درشهر روز به روز بیشتر
ساختمان ها ی بلند روز به روز بیشتر
زندگی ها سخت تر
کاش همان خانه های. ویلایی بود
.
این فضا که تاریکی روز به روز بیشتر میشه !!!!!!!!!!!!!!!!
دوست گرامی اگه مخاطب رو به ماشین تشبیه کنیم تو این شرایط قطعا تسمه تایم پاره می کنه
و بعد هم یه سری واقعیات که آنقدر گفته شدن که حقیقتا دیگه بیان کردن شون ...
اما کلا بخوام یک نظر در مورد قلم تون داشته باشم اینه که شما یه مسیر مشخص فارغ از زیبا بودن یا نبودن رو پیش روی مخاطب تون قرار میدید که مخاطب تنها میتونه همون مسیر رو دنبال کنه و از مسیر هم نمیتونه خارج بشه
مخاطب شما به هیچ چیز جدیدی نمیرسه به عبارت دیگه این شمایید که مشخص می کنید مخاطب تون به چی فکر کنه چی رو تصور کنه !
با این وصف از نظر من داستان نویسی رو امتحان کنید توصیف شما قویه و نکته مثبت بزرگی برای داستان نویسی هست
اما بگذریم من اصولی شعر یاد نگرفتم و کسی هم بهم یاد نداد تمام چیزایی که گفتم نظرات شخصی خودم بود و بنده هم حجت مطلق نیستم که بگم چون نطر منه پس قطعا همین درسته به هر جهت تمام انسان ها کمی و کاستی دارن مهم اینه که کم و کاستی رو بپذیرن ، و هنر واقعی زندگی کردن با وجود تمام مشکلاته چیزی که اکثرا یادمون رفته و فقط زنده ایم !
پیشاپیش سال نو مبارک و در پناه خداوند منان