تبریک گُل صبور ، غم کم آورد
در پیش مرام تو، ستم کم آورد
می سوزی و باز سبزتر می رویی
اندوه که هیچ ، مرگ هم کم آورد.
ژرف است دلم که این همه طوفان دارد
صاف است که موج غم فراوان دارد
جاریست ، شراب سرخ می جوشد از آن
سرخ است ، فقط به عشق ایمان دارد.
ای کاش که ای کاش میسر می شد
مستی و می و میکده باور می شد
ای کاش بجای مُهر و اسباب ریا
خاک من و تو سبو و ساغر می شد.
روشن تر از آفتاب می تابیدند
آبی و عمیق و صاف می بخشیدند
آن طایفه ی زلال چون ماهی مست
هنگام وصال مرگ می رقصیدند.
یک روزنه در پیله ی شب وا کردیم
باشوق به سوی نور پر وا کردیم
چون شب پرها فسانه باور بودیم
که از سایه ی آفتاب پروا کردیم.
با فاصله ها ، عاطفه ها را می کُشت
می گَشت و درد آشنا را می کُشت
گفتند که مامور غضبناک خداست
مامور خدا هم ضعفا را می کُشت.
پیوند خلیج و فارس ، شهرت دارد
پیوند عمیقی که اصالت دارد
پیوند زلال آب با آیینه
اندازه ی آفتاب قدمت دارد.
من ساده ی ساده ام ، تو هم ساده بمان
تا عاشق و آیینه شود دلها مان
دنیای پر از آینه شاد است و زلال
چون آبی آسمان بعد از باران.
اسد زارعی