خانه ی بی در و پنجره
متأسفم برای ادبی که ،
نم کشیده
متأسفم برای واعظی که ،
با عملهای خلاف با سخنش ،
اعتقادِ مردم را به گند کشیده
متأسفم برای هر بداخلاق ،
که چون جامِ شوکران ،
آنهمه سم را سرکشیده
متأسفم برای اینهمه ظلم ،
که اینهمه خلقُ لله را به بند کشیده
متأسفم برای قاضی ای که ،
به او گفتند :
چرا ما را میکُشند و میکِشند ؟
جواب داد : اینکه خوبست ،
حق تان بیشتر ازاین بود ،
محتسب تازه کم کشیده
متأسفم برای همه آزادی ای که ،
کبوترش ،
از بامِ تمامِ خانه هامان پرکشیده
متأسفم برای ، معتادی که ،
نمیدانم غیرتش کجا رفته
درمیانِ این واویلا ،
رفته زیرزمین و تَل کشیده
متأسفم برای ، اینهمه جاسوسِ شناور
که دگر برایش هیچ خصوصی مفهومی ندارد
سرش را مثلِ گاو انداخته پائین ،
به همه جاها سرکشیده
متأسفم حتی برای کودکی که ،
به او گفتم یه بُز بکش ،
که میانِ همه ی جانوران، پروفسور هموست
برایم خر کشیده
چنان مغزِ اینهمه زندانبانان را ،
شستشویی داده اند با وایتکس
که وقتی ، به پاسبانی گفتم :
خانه ای بکش
ازبس بی گناهان را اسیرکرده درسیاهچال ،
خانه ای بی پنجره ، بی در کشیده
متأسفم برای ، آن سیگاری ،
از او خواستم سیگار نکشد چون ،
نتیجه اش ، شُشی سیاه است
از وقتی که گفتم ،
کاپیتان بلَک نکشیده ، زَر کشیده
متأسفم برای اینهمه گُل ،
که به رَغمِ آب دادن خشک شد و مُرد
اما درعوض گیاهانِ هرز،
بدونِ آب ، کامل قد کشیده
ملا یعنی : درس خوانده
متأسفم برای مکتب دار
که ادعایش علم و دانش است و استادیِ بیحد ،
اما تنها فلک اش را میشناسد
خدا را هم همچو خود می پندارد
نمیدانم کی به مکتب دار مجوز داده است ؟
آری به او که ، سوادش نم کشیده
آری او که ، این خلقُ لله را
از ریز و درشت، به غم کشیده
همه اعتقاد و واژه ها دگرگون شده است
به یه دانشجو!!! گفتم :
تکاپو را ، رسم کن به استعاره
ازبس که دراین چندساله تعطیل بوده
یه جوانی چون خودش را ،
به روی کاناپه ، موبایل در دست ،
به حالِ لم کشیده
بهمن بیدقی 1401/12/14
واقعا هم جای تأسف دارد
زیبا بود
شاد باشید