سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      خانه ی بی در و پنجره

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۱۸ شماره ثبت ۱۱۸۲۶۷
        بازدید : ۱۵۵   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      خانه ی بی در و پنجره
       
      متأسفم برای ادبی که ،
      نم کشیده
      متأسفم برای واعظی که ،
      با عملهای خلاف با سخنش ،
      اعتقادِ مردم را به گند کشیده
      متأسفم برای هر بداخلاق ،
      که چون جامِ شوکران ،
      آنهمه سم را سرکشیده
       
      متأسفم برای اینهمه ظلم ،
      که اینهمه خلقُ لله را به بند کشیده
      متأسفم برای قاضی ای که ،
      به او گفتند :
      چرا ما را میکُشند و میکِشند ؟
      جواب داد : اینکه خوبست ،
      حق تان بیشتر ازاین بود ،
      محتسب تازه کم کشیده
       
      متأسفم برای همه آزادی ای که ،
      کبوترش ،
      از بامِ تمامِ خانه هامان پرکشیده
      متأسفم برای ، معتادی که ،
      نمیدانم غیرتش کجا رفته
      درمیانِ این واویلا ،
      رفته زیرزمین و تَل کشیده
       
      متأسفم برای ، اینهمه جاسوسِ شناور
      که دگر برایش هیچ خصوصی مفهومی ندارد
      سرش را مثلِ گاو انداخته پائین ،
      به همه جاها سرکشیده
      متأسفم حتی برای کودکی که ،
      به او گفتم یه بُز بکش ،
      که میانِ همه ی جانوران، پروفسور هموست
      برایم خر کشیده
       
      چنان مغزِ اینهمه زندانبانان را ،
      شستشویی داده اند با وایتکس
      که وقتی ، به پاسبانی گفتم :
      خانه ای بکش
      ازبس بی گناهان را اسیرکرده درسیاهچال ،
      خانه ای بی پنجره ، بی در کشیده
       
      متأسفم برای ، آن سیگاری ،
      از او خواستم سیگار نکشد چون ،
      نتیجه اش ، شُشی سیاه است
      از وقتی که گفتم ،
      کاپیتان بلَک نکشیده ، زَر کشیده
       
      متأسفم برای اینهمه گُل ،
      که به رَغمِ آب دادن خشک شد و مُرد
      اما درعوض گیاهانِ هرز،
      بدونِ آب ، کامل قد کشیده
       
      ملا یعنی : درس خوانده
      متأسفم برای مکتب دار
      که ادعایش علم و دانش است و استادیِ بیحد ،
      اما تنها فلک اش را میشناسد
      خدا را هم همچو خود می پندارد
      نمیدانم کی به مکتب دار مجوز داده است ؟
      آری به او که ، سوادش نم کشیده
      آری او که ، این خلقُ لله را
      از ریز و درشت، به غم کشیده
       
      همه اعتقاد و واژه ها دگرگون شده است
      به  یه دانشجو!!! گفتم :
      تکاپو را ، رسم کن به استعاره
      ازبس که دراین چندساله تعطیل بوده
      یه جوانی چون خودش را ،
      به روی کاناپه ، موبایل در دست ،
      به حالِ لم کشیده
       
      بهمن بیدقی 1401/12/14
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۰۶
      درود استاد هنرمند و بزرگوار خندانک
      واقعا هم جای تأسف دارد خندانک
      زیبا بود خندانک خندانک
      شاد باشید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۱۱
      با سلام و عرض ادب هنرمند بزرگوار
      سپاس بیکران از لطف بیکرانتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۳۳
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۴۲
      با سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
      سپاس بیکران از لطف بیکرانتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۰
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۸
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۵۰
      درود بر شما خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۰۱
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
      درود برشما🌷🌷🌷🌷🌻🌻🌻🌻
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۱۷
      با سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
      سپاس بیکران از لطف بیکرانتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3