هوالباقی
انا لله و انا الیه راجعون
ای رضاجان یادِ تو کی از دلِ بابا رود
خاطرات ِ تو مگر از دامن ِ صحرا رود
رفتی و با رفتنت آتش نهادی بر دلم
حل نگردد بعد از این دیگر تمامِ مشکلم
زود بود ما را چنین تنها رها کردی پسر
کودکانت روز و شب گویند کِی آید پدر
مادرت دیگر ندارد خوابِ راحت بعدِ تو
رفت از ایل و تَبارت استراحت بعد ِ تو
خاطراتت دائماً گویا شود در جمع ِ ما
ای که بودی در میان انجمن چون شمعِ ما
جانِ بابا داغِ تو کرده کمان چون قامتم
زانووانم سُست گشته خم شده قدقامتم
لیک باید صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد
اشکها جاری نمود و چشمها چون ابر کرد
خواهرانت جملگی نالان و گریان بهرِ تو
وِلوِله افتاده در ایل و تمامِ شهر ِ تو
گریه ها کردم من از آن صحنه ی دیوار و در
شد مجسم بهر ِ من با رفتن ِ تو ای پسر
باورم کِی میشود جانِ پدر فقدانِ تو
یا چه گویم در جوابِ گریه ی طفلانِ تو
##########################
این قلم ناتوان تر از آن است که از داغِ وارده بر قلوبِ مادر و پدر عزیزم که تمام ثمره ی زندگیِ خویش را یکباره در چشم برهم زدنی ناباورانه از دست دادند سخن بگوید
فقط و فقط از خداوندِ سبحانی که این بارِ سنگینِ مشقت آفرین را وسیله و اسبابی برای آزمونِ بندگیِ بندگانی که همواره در نیک و بدِ روزگار شاکرِ درگاه او بوده اند ، برگزید خواستارِ صبرِ جمیل از برای قلوبِ نازنینِ زخم خورده ی اندوهگینِ والدینم هستم چرا که نازدانه فرزندی را از دست داده اند که به تنهایی نقشِ چند اولادِ ذکور را به بهترین شکل ممکن بازی می کرد ، حال با رفتنش بال و پرِ والدینم گویی شکسته و مصیبتِ عُظمایی بر دلهایشان نشسته
بارالها تو خود التیام بخشِ قلوبشان باش چرا که بهترین التیام دهنده ای
نثارِ روحِ پرفتوحِ نازدانه برادرِ تازه سفرکرده ی عزیزم، پهلوانِ غیور ، پدرِ جوان و معصوم
رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
اللهم صلی علی محمد و آلِ محمد و عجل فرجهم
تسلیت عرض می کنم