بغل میگیره زانوهامو دستام
چشامم روی دستام هی میباره
یه بغضی تو گلومه از نبودت
به قلبی توی سینه م بی قراره
تو که نیستی غمارو از رو شونه م
نمی تونه کسی برداره انگار
غمام راهی دستام میشن آروم
می ریزن روی این سیم های گیتار
تو که نیستی هوا رو کم میارم
شبا از فکر چشمات بی قرارم
نه رویایی نه آرامش نه شوقی
برای زندگی کردن ندارم
تو که نیستی هوای خونه سرده
به جای خاطراتت بغض و درده
تو که رفتی نمی دونی نبودت
با روز و روزگار من چه کرده
تو که نیستی همه میگن دیوونه م
نشسته گرد پیری روی شونه م
به جز اسم تو حرفی رو لبام نیست
عجیب نیست از خودم چیزی ندونم
بغل میگیره زانوهامو دستام
هواتو کم میارم تو نفس هام
تو رفتی، بر نمیگردی و سخته
بخوام باور کنم نیستی و تنهام
تو که نیستی تموم خاطراتت
می باره از تو چشمای من آروم
کجای قصه باورکردی بی تو
می مونه تو تن عاشق من جون
داره می سوزه این اشکا تو چشمام
می لرزه یه ترانه تو وجودم
نه هیشکی قبل تو عاشق من بود
نه من قبل از تو عاشق شده بودم
با اجازه شما مطلب کوچکی عرض شود
نشستن گرد پیری روی شانه شاید کنایه از پیری و شکستگی ، داشته باشد ولی به طور متداول و معروف گرد پیری بر روی موها مینشیند نشستن گرد پیری روی شانه گمی گنگ به نظر میرسد.
در هر صورت شما ترانه سرای حرفه ای هستید . و صحبت من تنها نظر بود .
شعر قشنگی بود
موفق باشید .