يکشنبه ۲ دی
سرزمین شعری از رزگار کریمی
از دفتر سپید اول نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ ۰۱:۲۹ شماره ثبت ۱۱۵۵۷۸
بازدید : ۲۵۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب رزگار کریمی
|
در این سرزمین به غربت رفته
همه ان ور دریاچه هستند
همه ماهی ها وقتی زنده زنده به
اب انداخته میشدند می مردند
همه چیز گریه میکرد
وقتی سیاهی شب روز
را در ظلمت خود قرار میداد
همه دست به سینه سر صندلی خود
نشسته بودند
همه با زبان حیوانات
سخن میگفتند
واق واق مرده ها
تا انسوی مرز
سربازانی را که به ان سرزمین اعتقاد داشتن..
به سوی مرگ میبرد
همه تماشاگر
این سیاهی بودند
کلمات یکی پس از دیگری
روبه پیری و سیاهی قبر میرفتند
ان گاه بود که ان همه مرده دوباره زنده شدند و باز مردند
همه ان زنان و کودکان جامانده از راه
به نفس نفس
برامدند
همه چیز رنگ خودرا باخته بود
که صدای شلیک سکوت بر همه
این بام ها شنیده میشد
همه با جسمی از خاک
و با نام عدالت در گور
خوابیده بودند حتی مردگان هم
دیگر مرده نبودند
زندگانی این سرزمین
خدای بود
که بی هیچ زبانی
اشنایی نداشت
حتی زبان سکوت.....
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و مبین مشکلات جامعه بود