شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
گذشت شیر ژیانی ز راه پر خطری
نبود از سگ و گرگ و شغال هیچ اثری
ز ترس جان خود از لانه ها برون نشدند
چو جست و خیز در بر او نباشد ش ثمری
ز سوی بیشه یکی روبهی نزار و نحیف
روانه شد سوی شیر و تکان بداده سری
به خنده گفت : شیر را که از کدام طایفه ای؟
نداشته ای تو عطوفت ، چرا که کله خری
چنین بگفت و روان شد به سوی مزرعه ای
برفت شیر دُژَم از پِیَش چو طفل خیره سری
نهاده بود چو دهقان به راه ،یک تله ای
فتاد شیر ژیان در تله بدون درد سری
بگفت روبَه دانا به شیر در تله مانده
کنون که در تله ماندی ،نباشدت خطری
که ضعف و سستی جسمم نشد مرا مانع
که در مصاف تو باشم نهال بی ثمری
به گاه قدرت اگر بخششی کنی چو منی
کنون که گشته ای عاجز یکی کند نظری
چرا که در همه هستی خِرَد بود به از آن
که همچو شیر، قوی بوده و نباشدت بصری
اگر به سفله ای دادش زمانه تیغی تیز
زند به ریشه ی مظلوم و صاحب هنری
علیم از چه نگیری تو دست درمانده
چرا که عمر سر آید نماندت ثمری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود
جسارتا برخی مصاریع نیاز به ویرایش وزنی دارد