جمعه ۷ دی
ایمان شعری از محمد حسنی
از دفتر قریبِ قریبِ.. تو نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۵۹ شماره ثبت ۱۱۴۵۷۴
بازدید : ۲۸۷ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب محمد حسنی
|
دل اش نمی رفت
اما بلند شد
و پنجره را تا انتها باز کرد
تا باور،
تَنگه ی باریک شَک را، پهنا داد
و باران بارید
آسمان می فهمد
عشق را
احساس را
خواستنِ تَنگ شده در
لِنگه ی نیمه باز پنجره را !
می فهمد
عَزمی که جَزم شده
چقدر پهنا دارد!
اما
چیزی که خوب می فهمد
قصد است
تَن، به تَنِ او، اگر رَستن باشد
تنِ او به تنِ ها، حَبس است
او پهنا دارد و رهاست
به این قصد است که
هر لحظه ، خواهان دارد
و هر خواسته ای از او رواست
محمدحسنی
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد استکی بزگوار سپاس از حسن نظر شما و حضورتان مستدام باشید در پناه خدا | |
|
درود استاد محمدی عزیز سپاس از شما و مهر حضورتان مستدام باشید در پناه خدا | |
|
درود جناب مهدی پور سپاس زیبا نگرید زندگی تان به نقش نگار پاییز و به طروات بهار موید باشید در پناه خدا | |
|
سلام و درود استاد احسانی فز مهربان سپاس از مهر نظر شما حضورتان باعث بسی مباحات است موید باشید در پناه خدا | |
|
درود سرکار خانوم امینا گرامی و سپاس از حضور سبزتان مهرتان افزون در پناه خدا | |
|
سلام شاهزاده عزیز سپاس از شما و زحمتی که کشیدید دل تان شاد یاد خدا در پناه خدا | |
|
درود جناب کریمی عزیز سپاس از حضور و لطف شما بر قرار باشید در پناه خدا | |
|
درود جناب جاویدان سپاس هایتان موید باشید در پناه خدا | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر معنی است