پنجشنبه ۸ آذر
شوخی با (جناب سعدی) شعری از محمد علی سلیمانی مقدم
از دفتر طنز نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۲:۵۳ شماره ثبت ۱۱۴۳۱۰
بازدید : ۷۴۷ | نظرات : ۳۸
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
شوخی با (جناب سعدی
😀😀😀
(سروِ بستانی تو یا مَه یا پری)
یا که دختر خالهء نیلوفری؟!
(رفتنی داری و سِحری میکنی)
با سحَرناز و پریسا میپری!
(هر که یک بارش گذشتی در نظر)
رنگِ چشمش میشود خاکستری!
(میروی و اندر پِیت دل میرود)
دلبرا! ما را نکن، از دل بری!
(گر تو شاهد با میان آیی چو شمع)
با خودت چندین مگس میآوری!
(چند خواهی روی پنهان داشتن)
زَهره از من با رُخَت، کِی میبری؟
(روزی آخر در میانِ مردم آی)
سر نکن البتّه شال و روسری!
(آفتاب از منظر افتد در رواق)
بسکه میگویند: تو، بدمنظری!
(جان و خاطر با تو دارم روز و شب)
صبح هم همراهِ نانِ بربری!
(سعدی از گرمی بخواهد سوختن)
در میانِ کورهء آهنگری!
⚘⚘⚘
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۰۷-۰۲-۱۴۰۰
😊😊😊😊😊😊😊😊
۲
شوخی با (جناب سعدی)
(اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی)
چرا پس در کویرِ سوت و کوری میهمانستی؟!
(چو سرو بوستانستی وجود مجلس آرایت)
و در صحرا شبیهِ بوتهء "شیرینبیان"ستی!
(نگارین روی و شیرینخوی و عنبربوی و سیمینتن)
شدیداً فربه و در چشمِ خود، لاغر میانستی!
(تو گویی در همه عمرم میسّر گردد این دولت)
که بینم بیخیالِ قصّهء سود و زیانستی!
(جز این عیبت نمیدانم که بدعهدی و سنگیندل)
و البتّه بداخلاق و خسیس و بدزبانستی!
(شکَر در کام من تلخست بی دیدار شیرینش)
تویی البتّه آن شیرین که زهری در دهانستی!
(دمی در صحبت یاری ملک خوی پری پیکر)
نشین تا خود ببینی آلتِ دستِ همانستی!
(نه تا جان در جسد باشد وفاداری کنم با او)
که در اوجِ وفاداری، جفا هم در میانستی!
(چنین گویند سعدی را که دردی هست پنهانی)
تویی آن درد که مانندِ تیری در کمانستی!
(هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی)
رئیسی آمده جایش که چون آتشفشانستی!
محمدعلی سلیمانی مقدم ۱۵-۰۵-۱۴۰۰
😊😊😊😊😊😊😊
۳
شوخی با (جناب سعدی)
(شراب از دست خوبان سلسبیلست)
از آنهایی که طعمش چون شلیلست!
(نمیدانم رطب را چاشنی چیست)
گمانم دارچین یا زنجبیلست!
(نه وسمست آن به دلبندی خضیبست)
نه مردَست آن که چون من، زنذلیلست!
(سرانگشتان صاحب دل فریبش)
همیشه بر کلنگ و دستهبیلست!
(الا ای کاروان محمل برانید)
که مقصد دور و وقتِ ما قلیلست!
(هر آن شب در فراق روی لیلی)
که مجنون خواب باشد بیدلیلست!
(کمندش میدواند پای مشتاق)
به آن راهی که سوی اردبیلست!
(چو مور افتان و خیزان رفت باید)
اگر همراهِ تو یک نرّهفیلست!
(حبیب آن جا که دستی برفشاند)
اگر ریشش نباشد، پس سبیلست!
(ز ما گر طاعت آید شرمساریم)
اگر چه قصّهء آن هم طویلست!
(بدیل دوستان گیرند و یاران)
بدیلِ یارِ ما نامش خلیلست!
(سخن بیرون مگوی از عشق سعدی)
در آن ساعت که وقتِ الرّحیلست!
محمدعلی سلیمانی مقدم ۰۱-۰۹-۱۴۰۰
#نقیضه_سرایی
😀😀😀😀
پ.ن.
"تضمین"، "همسرایی با دیگران"، "نقیضهسرایی" و امثالهم، ""سرقت ادبی"" نیستند!!!!
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر دوست ارجمندم جناب خوشرو 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس سرکار خانم عجم مهربانوی واژههای شعر ناب 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس مهربانوی فرهیخته سرکار خانم بهرامی 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس جناب احسانیفر دوست ادیب و ارجمندم 🙏🌷🙏 | |
|
سلام و عرض ادب برادر عارف و استاد فرزانهام جناب آصف ارجمند تندرست و بهروز باشید، به مهر یزدان 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس از نظر لطفتان دوست ادیبم جناب مزینانی عسکری همراهی با جناب سعدی و حضرت حافظ از مشقهای مورد علاقهء بنده هستند. 🙏🌷🙏 | |
|
سلام و ارادت دوست فرهیختهام جناب شفیعی سپاس از نظر لطفتان 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس دوست ادیبم جناب گلی ایوری پاینده باشید 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس دوست ادیبم جناب فاضلی نژاد خوشحالم که مورد توجهتان قرار گرفته همواره شاد و خندان باشید 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس مهربانوی ادیب و فرهیخته سرکار خانم خدابنده 🙏🌷🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.