خدمت دوست عزیزم جناب یونسی سلام و عرض ادب
بنده همیشه از نقد و انتقاد استقبال میکنم چون آموزههایم وزین میشود
اما در مورد نقدی که از شعر اینجانب گرفتید: شاعر اختیار دارد فعلاتن رکن اول شعر را به فاعلاتن تبدیل کند و عکس آن جایز نیست. حال نگاهی به این غزل حافظ میندازیم که بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سروده شده
دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس
که چُنان ز او شدهام بی سر و سامان که مَپُرس
کَس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مَکُناد
که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
به یکی جرعه که آزارَ کَسَش در پِی نیست
زحمتی میکشم از مردمِ نادان که مپرس
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین مِیِ لعل
دل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
گفتوگوهاست در این راه که جان بُگْدازد
هر کسی عربدهای این که مبین آن که مپرس
پارسایی و سلامت هَوَسم بود، ولی
شیوهای میکند آن نرگسِ فَتّان که مپرس
گفتم از گویِ فلک صورتِ حالی پرسم
گفت آن میکشم اندر خمِ چوگان که مپرس
گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
اصلا فرض میکنم گفته شما درست چون مصرع اول شعر با فاعلاتن شروع شده نمی تواند مصاریع بعدی به فعلاتن تبدیل شود ولی بنده خدمتتان عرض کردم قالب غزل بر وزن " فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن " هست و این تبدیل میتواند هر جای غزل رخ دهد
حال به غزل حافظ نگاهی میندازیم
اگر دقت کنید اولین رکن اولین مصرع این غزل با وزن فاعلاتن شروع می شود " دا/ر/مز/زل/ف/س/یا/هش/گ/له/چن/دان/که/م/پرس
فا/ع/ لا /تن/ف/ع/لا /تن /ف/ع/لا / تن ف /ع/لن
طبق گفته شما بقیه شعر حافظ باید در این وزن سروده شود در صورتی که رکن اول مصرع بعدی با وزن فعلاتن شروع می شود
"که چُنان ز او شدهام بی سر و سامان که مَپُرس"
که/چ/نان/زو/ش/ده/ ام/بی/س/رُ/سا/مان/که/م/پرس
ف/ع /لا /تن/ف/ ع/لا /تن /ف/ع/لا /تن /ف/ع/لن
پس اگر گفته شما درست باشد شعرحافظ هم دچار این اشکال هست٬
اگر کمی عمیقتر به این غزل حافظ نگاه کنید بسیار میآموزید
سپاسگزارم
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد