پنجشنبه ۶ دی
بدرقه شعری از رحیم فخوری
از دفتر برکه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۳۰ شماره ثبت ۱۱۴۰۳۲
بازدید : ۳۷۲ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب رحیم فخوری
|
دربدرقه ای پنهان
زچشمان ملتهب ایستگاهی
ازشتاب زمان
درآستانه حرکت قطار . . .
جاداده بودم خودرا
درنقطه کوری
کنار واگن آخر
وازآن دوردورها
شش دانگ حواسم
به چمدان قرمزت بود
که مبادا . . .
نروی زدیده بیرون
ونگاه نگرانم
به هر گام کوتاه ولرزانت
که شاید . . .
بزنی دراین دم آخر
قید سفر ت را
سوتی کشید قطار برای حرکت
سوارشد آخرین مسافرش
که توباشی . . .
بغضم ترکید وگریه بریدامانم
آمدبرسرم آوار ایستگاهی
من فقط . . .
فقط توانستم
پشت واگن خاک گرفته را
بنویسم با نوک انگشتم
(تورامن چشم در راهم)*
*نیما یوشیج
|
|
نقدها و نظرات
|
بادرود واحترام ، شاعره ارجمند سرکارخانم استاد عجم!چقدر باحوصله نقد کردید شعرنابالغ مرا ، اینهمه متحمل زحمت واصراف وقت بخاطر نوشته ناقابل اینجانب واقعا مایه شرمندگیست.بسیاربسیارممنونم از لطف بی دریغتان. منفعتی بود به حال ما از فرمایشات با محتوایتان ...امید که بماند در حواسمان .می ستایم مهرپرستی بی مضایقه شما را ،بهار باغ دلتان ابدی⚘⚘⚘ | |
|
بادرود وارادت خدمت استاد ارجمند جناب استکی ارجمندو ممنون از لطفتان🙏⚘ | |
|
سرکارخانم شاعره ارجمند شاهزاده بانو !ممنون ازلطف صمیمانه شما⚘🙏 | |
|
بادرود واحترام خدمت سرکارخانم سارا رحیمی شاعره ارجمند🙏🙏🙏⚘ | |
|
باسلام واحترام خدمت شاعر گرانقدر جناب آقای احسانی فر گرام⚘🙏🙏🙏 | |
|
بادرود واحترام خدمت شاعره ارجمند سرکارخانم رویا ادیب وباتشکر از لطفتان🙏🙏🙏⚘ | |
|
بادرود واحترام خدمت شاعره گرانقدر سرکارخانم روشن ضمیر⚘🙏 | |
|
بادرود مجدد ممنونم ازلطفتان استاد بانو عجم⚘ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر خوبی بود ،قلم خوبی دارید
والبته اگربدون رودبایستی بخواهم نظری بنویسم باید بگویم می توانست بهترهم ساخت وپرداخت شود این سپید:
با اجازه تون برای همفکری به مواردی اشاره می کنم
والبته جسارتم را خواهید بخشید بزرگوار
ببینید شعر را خیلی خوب شروع کردید
بند اولش شاعرانه گی داره آرایه ی تشخیص داره چشمان ملتهب ایستگاه خیلی قشنگه موجز وزیباست
دربدرقه ای پنهان
زچشمان ملتهب ایستگاهی
ازشتاب زمان
درآستانه حرکت قطار . . .
جاداده بودم خودرا
درنقطه کوری
کنار واگن آخر
تااینجا خوبه گرچه هنوزهم میشود چکش کاری کردبعضی کلماتشو مثلا کنار واگن آخر
میشودگفت کنار آخرین واگن که قشنگترشه وموسیقی شعرهم بهترشه اما بازم خوبه ایرادزیادی ندارد
اما ازاین بند به بعد شعر مثل یک داستان یاخاطره روایی شد وحالت نثر به خودش گرفت:
وازآن دوردورها
شش دانگ حواسم
به چمدان قرمزت بود
که مبادا . . .
نروی زدیده بیرون
ونگاه نگرانم
به هر گام کوتاه ولرزانت
که شاید . . .
بزنی دراین دم آخر
قید سفر ت را
سوتی کشید قطار برای حرکت
سوارشد آخرین مسافرش
که توباشی . . .
این قسمت چیز خاصی ندارد عاطفه درش هست اما آرایه های ادبی نه..
مثلا تشبیه ،تشخیص،جناس ،سجع وغیره دراین دوبندنیست وکمی هم درواقع تکرارحرف شده شعرسپید باید موسیقی داشته باشد واین موسیقی راشما باید با استفاده ازصورخیال وآرایه ها به شعرتون بدیدچون وزن وآهنگی نداره...
بند پایانی هم که مزین شده به جمله ای ازنیمایوشیج که به عنوان تضمین قشنگه ...
درشعر سپید چون وزن وآهنگی نیست باید بااستفاده از آرایه های ادبی شعررا خیال انگیزترودلنشین ترکرد
بااجازه تون من اینگونه ویرایشش زدم وناگفته نماند که اینا فقط وفقط یک نظره شما می توانید پیشنهادم را برای ویرایش قبول کنید ویانکنید
بعد ازویرایش من به این صورت شد:
دربدرقه ای پنهان
زچشمان ملتهب ایستگاهی
ازشتاب زمان
درآستانه حرکت قطار . . .
جاداده بودم خودرا
درنقطه کوری
کنار آخرین واگن!
تودورمی شدی
ونگاه نگران من
به دنبال چمدان قرمزی بود
که عجله داشت!
مبادااوبرودوبرنگردد
مباداین دیدارآخرمان باشد!
امیدواربودم که پشیمان شوی
وبزنی قید رفتن را
اماسوت قطارکشیده شد
وتوناباورانه رفتی!
بغضم ترکید
وایستگاهی آوارشد
برسرمن
برسر مردی که مثل باران می بارید!
تورفتی ومن فقط . . .
فقط توانستم
پشت واگن خاک گرفته ای
با نوک انگشتم بنویسم
(تورامن چشم در راهم)*
بینید من بعضی جاهارا کلا حذف کردم
دربنددوم به چمدان شخصیت بخشیدم
وشعرهم جمع وجورترشد چون توضیحات اضافی اش حذف شد ....
بازهم ببخشید که فضولی کردم
تیک نقدرا هم فعال می کنم که بقیه ی دوستان استفاده کنند از نکات آموزشی ...
مطمانم باکمی دقت خودتان هم می توانید بهترازمن ویرایشش بزنیدچون دیگرشعرهایتان راهم دیدم شعرهای خوبی هم درکارنامه دارید ولی خب این شعربه عنوان یک شعرسپید انتظارمخاطب رابرآورده نمی کند وبهتروبهترهم میشد که باشد ......
موفق باشید