سروش 1
دَمَنی پاک و نزهت چمنی
من و مهتاب و نجم و انجمنی
و صفای وجود جان سخنی
شب پر کهکشان
ساغر چشم مست
یار شیرین.
سروش 2
بید و باد
رود شاد
مرغان از غم آزاد
و از این دست، دشتی مست
مانند جان سرمست
مجنون و وامق و فرهاد
از میِ انوارِ جانان
شیدا، از شادی، حیران
از آبادانی، ويران
ساغر، از مستی افتاد
رازی (/راضی) از آواز سروش....
سروش 3
ای بهاران! چقدر بی تابی!
روز می بینمت که بی خوابی
شب که بی تاب داغ مهتابی
پس چه گوید دل خزانی من؟!
شعرسروش:
گونه ای از شعر پیشرو، اصالتاً برای کوتاه سرایی و برپایه ی همانندگریزی در لَخت پایانی.
در سروش معمولا لَخت های غیر پایانی،
در زنجیره ی یک یا بیش از یک قافیه ای می آیند و لخت (یا لخت های) پایانی
در قافیه یا طول یا... متفاوت و برجسته است.
در سروش سعی می شود نگاه و بیان، تازگی و طراوت داشته باشند.
شعر پیشرو:
آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو و گاهی همراه با برخی ویژگی های تازه یا کم تر پرداخته شده، همچون وزن پردازی پیشرو، قافیه_آهنگ، ردیف واره و.... شعر پیشرو، گونه هایی دارد همچون
سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک و به گمان ما شعر سه گانی.
مکتب ادبی نورگرایی:
مکتبی نوپا و بومی، برپایه ی
ترسیم طبیعت و سنت با قلم موی معنویت بر بوم پسامدرن یعنی جهان امروزی.
چه خوب اگر شما هم به جمع سروش سرایان بپیوندید!
جالب و زیبا بود ند