سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        تیر دعا رفت خطا

        شعری از

        سید رضا موسوی راضی

        از دفتر قصاید نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۳۴ شماره ثبت ۱۱۲۹۶۶
          بازدید : ۲۶۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید رضا موسوی راضی

         
         
        در بلادی که بود آن طرف خانهء مــــــــا
        سی چهل قرن جلوتر ز همین عصر فضا
         
        پسری تازه و خوش هیکل و سیمین بر و رو
        دور از جون من و جملهء یاران و شمـــــــــا
         
        بود بیچاره و تنها و پر از شهوت و آز
        خالی از جربزه و فارغ از شرم و حیا
         
        تا که درمان بشود معضل تنهایــــی او
        روز و شب معتکف درگه و دامان خدا
         
        از ته سینـــه و از عمق وجود و دل زار
        گریه میکرد و به هر ناله چنین کرد دعا
         
        بار الها ، ز سر مهر خدایی و کـــرم
        ببر این مادر من را به سرای صلحا
         
        چونکه امروز نباشد به جهان صالح و مرد
        روی او لنگهء دروازهء مینو بِگٌشـــــــــــــا
         
        تا کند ترک جهان ، جای بگیرد به جنان
        من بکارم سر قبرش گل لاله دوســه تا
         
        جامه نیلی کند و ریش گذارد پدرم
        با وفا در طی آن چلهء پر سوز عزا
         
        چون که بگذشت چهل روز ز خاموشی او
        یک به یک سوی پدر آمده خیل رفقــــــــا
         
        هر یکی روضهء خود باز بخواند به سرش
        دٰونَ الاِکْراه و عَنا ، زن بستاند به رضــــــا
         
        بعدِ تجدید فراشی کــــه نماید پدرم
        دست تقدیر و قضایم برساند به نوا
         
        ‌هم پدر فیض برد هم من بیرون ز نظـــــر
        گر چنین روی دهد بَه بَه ازاین حسن قضا
         
        روز و شب بود بدین ذکر و دعا کرد فراز
        لیکن از بخت نگون ، تیر دعــا رفت خطا
         
        جای مادر پدرش شد هدف آنهمــــــــــه تیر
        شب تب آمد به تنش وقت سحر شد به فنا
         
        بعد چل روز عزاداری و ترحیم و سِـــرِشْک
        رفت و روبی شد و ، دادند به کاشانه صفا
         
        کم کم آغاز شد از گوشه کنار زمزمه هـــــا
        تا که خاتون جوان تک بنشسته ست چرا ؟
         
        الغرض ، طالب او شد یلِ قصـــــــاب گذر
        که دلش رفته پی خال و خط و زلفِ دوتا
         
        روزگار پسرک بدتر از آن گشت که بود
        دست تقدیر کشیدش ته گـــــرداب بلا
         
        قُلتَشَن مردک قصاب بـــه بازوی ستبر
        آمد از راه و بشد صاحب و سالار سرا
         
        زن او گرچه جوان بود ولی تشنگی اش
        آتشی بود که خامُش نشد از آن پر و پا
         
        کم کَمَک سوی پسر کرد سر خدعــــــه دراز
        چون نشد خدعه به ارعاب کشیدش به عنا
         
        روزگار پسرک تیره تر از شـــــــــــــــام سیاه
        شوی مادر شده بود بختک هر صبح و عشا
         
        کف افسوس به هم میزد و میگفت ؛ عجب!
        چه به سر بود و ز تقدیر چه آمد سر مــــــا
         
        راضیا غیرت تقدیر خــــــریدار حق است
        درد بشناس و پس آنگه ز فلک خواه شفا
         
        می ستاند فلکت نعمت ، اگر از سر آز
        ثروتت را نشناسی و شوی بند هــــوا.
         
        سیدرضاموسوی راضی
        بحر رمل مثمن مخبون محذوف 
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۵۲
        درود استاد عزیز
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        سید رضا موسوی راضی
        سید رضا موسوی راضی
        سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۲
        💖💖💖🙏🙏🙏
        درود جناب استکی عزیز.
        سپاس از نگاه مملو از محبت شما.
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۰۷:۵۶
        سلام و عرض درود خدمت جناب موسوی شعری بسیار دلنشین سرودید قلمتان ماندگار
        سید رضا موسوی راضی
        سید رضا موسوی راضی
        سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۴
        خندانک
        درود جناب احمدیان.
        سپاسگزار از محبتهای مستمر شما هستم.
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۴۷
        درود بر جناب موسوی راضی ارجمند خندانک
        قصیده ی بسیار زیبایی بود خندانک
        حکایتی کهن و آموزنده را هنرمندانه به تصویر کشیده اید خندانک
        شاد و تندرست باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        سید رضا موسوی راضی
        سید رضا موسوی راضی
        سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۵
        خندانک
        درودتان باد جناب شفیعی عزیز.
        دقت نگاه و بذل عنایتتان را سپاس.
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۲۹
        سلام و عرض ادب بزرگوار
        زیبا و نمکین سرودید خندانک
        سید رضا موسوی راضی
        سید رضا موسوی راضی
        سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
        خندانک
        نوش نگاه مهربانتان جناب احسانی فر عزیز.
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۵۰
        درود برشما

        بسیار عالی

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سید رضا موسوی راضی
        سید رضا موسوی راضی
        سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
        خندانک
        نظر لطفتان را سپاس جناب فتحی عزیز.
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7