يکشنبه ۲ دی
بر نگردد شعری از محمد شمس باروق
از دفتر مهتاب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۱۱ شماره ثبت ۱۱۲۸۷۶
بازدید : ۲۴۷ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب محمد شمس باروق
|
بزن ناله که یار گمگشته به دیار بر نمی گردد
که نور رفته به چشم کم سو یار بر نمی گردد
شب و تاریک و بیم و موج و گردابی چنین هایل
به دشت بلا خیز کس به تکرار بر نمی گردد
اشک چشم عاشق موج شد نزد دریا رفت
کشتی طوفان زده به ساحل خوار بر نمی گردد
رویای وصال شیرینت میان گیسوان گم شد
یقین دارم که مهرم سویی دلدار بر نمی گردد
تمنا می کنم بر گیرم دامن پر مهر لیلی را
لیک می دانم که او سر قرار بر نمی گردد
مگر تقدیر برگرداند این بخت سیاهم را
به اجبار شاید ولی با دل مختار بر نمی گردد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتاشروع تضمین با" شب تاریک..." نیست؟