از تو جانا جز وصالت انتظاری هست ؟ نیست
در غمِ هجران مگر جز ناله کاری هست ؟ نیست
در قمارِ عشق خوش باشد چه دل را باختن
کی چنین شادی ز بردن در قماری هست ؟ نیست
بیقرارت دل بُوَد آرام جانم روز و شب
گر که گویندت مرا یک دَم قراری هست ، نیست
گفتمی در خواب و بیداری تو باشی در خیال
گویی اَر واهی خیالِ وصل باری هست ، نیست
سانَت ای یارِ شفیقم که ربودی دین و دل
چون توان گویم دگر مشفق نگاری هست ، نیست
در فراقت شد خزان عمر و ندیدم گلشنی
بی تو کی بینم به ایّامم بهاری هست ، نیست
از چه پنداری نباشد مرغِ دل در بندِ حُزن
بیتِ احزان غم دَرَش گر غمگساری هست ، نیست
زاهدی گویی ز دردم با طبیبان از چه رو ؟
غیرِ یارم از طبیبان چشمِ یاری هست ؟ نیست
درود بر جناب احسانی فر گرامی سپاس از لطف و عنایت آن همراه گرانقدر چنانچه به زعم حضرتعالی نقیصه ای در ابیات انتهایی مشهود است اشاره ای بدان بنمایید تا جهت رفع آن اقدام گردد که مزید امتنان خواهد بود سلامت و پایدار باشید
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودتان