خزیدن کنج آغوش تو با اصرار هم خوب ست
که گاهی زندگی مانند یک سربار هم خوب ست
نیاز هر بشر گاهی فرار از دین و آیین ست
برای هر سری یک وقتهایی دار هم خوب ست
شبیه زلزله هرشب دلم را زیر و رو کن که
شبی را صبح کردن با تو در آوار هم خوب ست
مرا هرجور میخواهی به دست غصهها بسپار
تو معشوقی و از دستان تو آزار هم خوب ست
اگرچه دست کوتاه ست و گل بالانشین، اما
همین سوغات سرخ و دردناک خار هم خوب ست
من از دنیای عین زهرمارِ بی تو فهمیدم
کنارم بودنت با زور و با اجبار هم خوب ست
کسی که درد تنهایی کشیده خوب میداند
درون آستین همصحبتی چون مار هم خوب ست
همیشه شرح دلتنگی به دست واژه ممکن نیست
خدا شاهد که گاهی حال و روز زار هم خوب ست
چه فرقی بین یک قصر و اتاقی تنگ خواهد بود؟
بدون تو چپیدن گوشه ی یک غار هم خوب ست
زمان بی پناهی تکیه بر اغیار باید کرد
که گاهی سر به روی شانه ی دیوار هم خوب ست
پس از یک عمر هم باور نخواهم کرد خواهی رفت
برای زنده ماندن بعد تو انکار هم خوب ست
خاص سرودید .
موفق باشید .