به رنگِ ارغوان
آسمانِ ارغوانی ،
دریا را ارغوانی کرد
هرکس میرود ،
بدنبالِ همفکرِخویش
بلبلِ عاشق ،
با قناریِ عاشق ،
تبانی کرد
آندو میخواستند با مرغ عشق ،
کنسرسیوم تشکیل بدهند
دراین دنیایی که کنسرسیوم ها
معمولاً بدنبالِ شرّند ،
کنسرسیومِ خیر،
ایده ای نو است
بهراین بود که معشوق ،
با عاشقِ خود تبانی کرد
معشوق درکتابِ آسمانی اش ،
به عاشق گفت :
فقط جلو برو
برنگردی به قهقرایی از غم
من تکیه گاهِ توام و پشتِ توام ،
یکریز فقط جلو برو
با این رسمِ عشق وعاشقی ها ،
دنیا را پُر از اقاقی کرد
معشوق ازصدای عشق ،
خوشش می آمد
بهراین بود که زمین را
پُر از بلبل و،
مرغ های عشق و،
پُر از قناری کرد
عشقی به خوش صداییِ سازِ سازگارِ ارغنون
عشقی یه خوش رنگیِ رنگِ مرموزِ ارغوان
عاشق خونِ دل میخورْد
معشوق خوشش می آمد
دانه های انار،
مثل قطره های خون بود
بهراین بود که زمین را ،
پُر از باغ های اناری کرد
تابلویی کشید
به رنگِ ارغوانی ،
حسِ خوبی میداد به مرموزیِ عشق
بهرِ این بود که آسمان و دریایش را ،
به مرموزیِ هنگامِ غروب ،
ارغوانی کرد
سخن چینی ،
فقط درموردِ دوست داشتن حلال است
بهراین بود که درموردِ زیباییِ مِهر،
کلی سخن پرانی کرد
میخواست محبت ،
پُر شود درعالمِ او
مخترعِ جنگ ، ابلیس بود
چقدرعیسی و محمد ،
درفاصله ی ششصد سال
درموردِ یکریزِ محبت ،
سخنها راندند و به کَرّات ،
پشتِ تریبونِ تاریخ ،
هریک یکریز، سخن رانی کرد
آنقدر با نرمیِ رفتار و بالبخندشان ،
حسِ عشق را پراکندند به دنیا ،
که شیرینیِ آنها بود دنیا را ،
شیرین تر از،
حلوای تن ترانی کرد
بهمن بیدقی 1401/4/15
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد