چهارشنبه ۳ بهمن
|
دفاتر شعر کوروش فلاح نژاد (رِند)
آخرین اشعار ناب کوروش فلاح نژاد (رِند)
|
باران که بر چهرهی گندمگون تو نشست
درخشش شنهای ساحل از اعتبار افتاد
باد که زبانزد آزادگی بود
دچار گیسوی تو شد
ناگهان در حال نزار افتاد
ابر تیره لرزه بر زمین انداخته بود
برقی زد و رفت و به رگبار افتاد
فصل به فصل درد را پایان نبود
زمین دور خود میپیچید
کار تو شاید بود گذر اردیبهشت به بهار افتاد
برجیس رقصان شد
ستاره چشمک زد
کهکشان سماع کرد
چشم گیتی در گوشهی خمار افتاد
سیاهچالهی چشمانت نور چشم مرا بلعید
بیگمان در مغاک نگاهت ستاره بیشمار افتاد
چشم تو شعر شد
حافظ غزل آخر را خواند
خیام آسمان را شکافت
هفتشهر عشق به عطار افتاد
بازاریان حجرهها را بستند
به اسپند و وِرد و دود دامن زدند
از بودِ تو خرافه از رونق بازار افتاد
بیراههها رفت واعظ دیو سرشت
چه آتشها زد به جان از شوق بهشت
عاقبت در میخانه مست شد و به انکار افتاد
روزگار رفته را برگردان!
این شیوهی دانشمندیست
شاید رازی مست نشد
هدایت خودکشی نکرد
شاید منصور از چوبهی دار افتاد
چه زهری درمان دردها خواهد بود؟
از این رندانه خرامیدن
آنکه نیش میزد به چشمم یار افتاد
داستان من و تو باید فرق میداشت
از این پیکر برهنه بتکده باید ساخت
گرچه از چشم نظربازم بتعیار افتاد
مرا کجا دیگر شور زندگی خواهد بود
کجا بستری میگسترد از عشق
که آنجا نباید به دامن تکرار افتاد؟
کوروش فلاح نژاد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود
پر احساس