کاش نمی دیدم تو را

سلام و درود

خداقوّت نه خسته از امتحانات آخرترمی

اینها چیه نوشتید !! فکرکنم تاثیرِ امتحانات نهایی و کنکور و ایناست.


ژرف اندیش نوشتید اما دوتا سهوِ ساختاری دارد دلگویه تان که یکی ش را استادسیدمحمدی نوشتند براتان .

یکی ش هم به نظرم در بندِ آخر به جای ( به ) به نظرم (تا) بنویسید ؛ تا وزن مصراع درست باشد :

( کاش تا لحظه ی دیدار تو برگردم باز) .


و اینکه به جهت محتوایی در سبک غنایی زیبا و تقابل پرداز و عالی بود اما از لحاظ ترکیبات عجیب غریبی مثل (توله اقیانوس) !ناهمگون به نظر می رسد .




سلامت باشید و شاد
قلم تان نویسای ارزش ها

درود جناب سعادت نژاد گرامی
چهارپاره ی زیباییست
دوست داشتم چندین خط دیگر به این نظر اضافه کنم، منتها تمام آنچه قصد اعلامش به شما را دارم، مطمئنا زمان به قلمتان هدیه خواهد کرد، فقط چشمتان را باز و ذهنتان را پذیرا نگاه دارید تا هدیه ها به در بسته نخورند🙏

درودها موفق باشید .
قلمتان نویسا .

درود بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین بود

درودتان بزرگوار
بسیار زیبا خواندم از قلم شما
نبض قلمتان سبز
موید باشید وتندرست

درود بر شما
عالی ست و خواندنی

سلام رضا جان اولا خوب است که بعد از مدتها ازتو شعری می‌خوانم شعرت زیبا بود و عالی فقط دو نکته

🔵 بند آخرت در مصاریع اول لغزش وزنی دارد

🔵 کلمات ( دورم) با (مرهم) نمیتواند هم قافیه باشد
خیلی ها این اشتباه را میکنند اما بر قافیه ات ایراد وارد کرده
میم در دورم الحاقی است اما در مرهم جز ریشه ی اصلی کلمه

موفق باشید

🍀🍀🍀🍀🍀🍀

سلام خدمت شما دوست ادیب و هنرمند
بسیار زیبا بود و استفاده کردم
موفق و سربلند باشید همیشه

سلام جنابِ سعادت نژاد شاعر جوان و بااستعداد
زیبا بود⚘⚘
استاد عزیز بانو کوهواره و استادمحمدی مطالب به جا و درستی فرمودند
چهارپاره ی دلنشینی بود و قطعا با کمی تغییر عالی میشود
خوشحالم که پس از مدتی تقریبا طولانی شعر زیبایی از قلم نابت خواندم⚘⚘
بهترینها نصیبِ وجود پرمهرتان⚘شاد و پیروز باشی⚘

سلام و درود رضا جان عزیز
پیدات نیست داداش! دلتنگت بودم، فکر کنم مشغول درس و کنکور و دانشگاهی، یا شایدم خلوت کردی و دور از بحث و هیاهو با آرامش مطالعه میکنی؟(این بهترین کاره و پیشنهاد منم همینه) آفرین به پشتکار و استعدادت،خداقوت بعداز چندوقت با چهارپاره ای اومدی که میتونست بهتر باشه اما به هرحال چه خوب که باز ازتو میخونم، خوشحال شدم.
راستی از شعر سپید غافل نشو...همچنان مطالعه کن و بنویس
نبض قلمت سبز
موفق باشی

درود بر شما.مهمان اندیشه شما بودم.موفق باشید

درود بر شما جناب سعادت نژاد
چهارپاره زیبایی است
موفق باشید و پایدار

کاش نمی دیدم تو را
بازتاب رخ تو قسمت یک مردابست
غرق در من نشو که توله ی اقیانوسم
قایق کوچ تو در مقصد من می میرد
حرمم منتظرت نیست ، نیا پا بوسم

فرکانس نفست با نفسم یکسان نیست
عشقت از برج فرستنده ی غم می آید
آفتِ بودن تو میوه ی آرامش را
گاز می گیرد و هی کرم کدو می زاید

دور از اتمسفر بی دوده ی احساسم باش
تا تنفس نکنم گردِ مکافاتت را
به خدا خط زده ام در وسط این تقویم
ساعت بی پدر نحس ملاقاتت را

شانه ام با تو فقط بار مضاعف دارد
البته بی تو هم اوضاع خوشی دورم نیست
لشکر شر شده ام در دل این تنهایی
بروی یا نروی....زخم مرا مرهم نیست

کاش به لحظه ی دیدار تو بر گردم باز
کاش "نه" گفتن تو پس زند اصرارم را
ظلم بر من نکن ای نابلد دلداری
پاره کن پیش خودت نامه ی اقرارم را
رضا سعادت نژاد

به نام او که می داند

کاش نمی دیدم تو را ی رضا سعادت نژاد را که خواندم قدری از فشار کاری این روزها که بر تن و روحم نشسته بود پر کشید و رفت.
بی تردید برای یک جوان تاجی که هنوز دهه دوم عمر خود را پشت سر نگذاشته سرودن چنین اثری نه تنها تبحر می خواهد بلکه نشان می دهد برای ردیف کردن چنین اثری جوان تاجی ما مدت زمانی معلق بوده تا شروجی اش اثر باشد که با هم خواندیم.
قبل از ورود به اثر و کشیدن دستی به سر و گوشش، باز هم حاشیه سازی یقه ام را گرفته و ول نمی کند. احساس می کنم موضوعی در تور عنکبوتیم گیر کرده که با هر ارتعاشش شوقم را برای نوشتن تحریک می کند.
یاد آن لطیف معروف می افتم که معلم جغرافی در امتحان خود سئوال پرسیده بود چهارتا از همسایه همان را نام ببرید و پاسخ یکی از دانش آموزان این بود: مشهدی ولی بقال، زری خانم که دخترش دو سال پیش عروسی کرد و رفت دوبی، اوسا مراد لوله کش که پسرش جواد همکلاسیمه و کربلایی قولی خان همسایه پشتی.
بی تردید دانش آموز با مزه کلاس درس جغرافیا معنی کلمات سئوال طرح شده را بلد بوده و دانسته که از او نام چهار تا از همسایه هایش را پرسیده اند اما به قدری حواس پرتی داشته و گرفتار خانه خودشان بوده که درک موقعیت امتحان جغرافیا را نکرده و به جای معرفی کشورهای همسایه از همسایه های خانه شان نام برده.
در این سایت هم انگار برخی دوستان سایت که در پای آثار دیگران قلمزنی می کنند با این که معانی کلمات را می دانند اما هنوز به این تمرکز نرسیده اند که کلمات و ترکیب های به کارگرفته شده از سوی صاحب اثر در "شعر" گنجانده شده.
البته حق هم دارند چون فشارهای اقتصادی و شرایط سخت این چند ماهه ذهن همه را درگیر کرده.
بگذریم و برسیم به اثر رضا سعادت نژاد

بی تردید در بند اول اثر
بازتاب رخ تو قسمت یک مردابست
غرق در من نشو که توله ی اقیانوسم
قایق کوچ تو در مقصد من می میرد
حرمم منتظرت نیست ، نیا پا بوسم
همنشینی مرداب محدود و بی حرکت و ساکن با اقیانوس بی انتها و هشداری که صاحب اثر برای مخاطب پرورانده رشته اتصالی محکم خلق کرده است. به کارگیری قایق ( که با جانشینی زورق ) می توانست خوش تیپ تر عمل کند و تصغیر فعال تری داشته باشد، همچنین واژه ی مقصد ( که بی شک در ذهن صاحب اثر واژه – بندر – بوده ) و اینگونه قربانی شده با بهره گیری از مصرع چهارم معنایی کاملا واضح و تصویر ذهنی ای کاملا آشکار را به خواننده ای که حواس پرت نباشد القا می کند.

در ادامه و در بند دوم
فرکانس نفست با نفسم یکسان نیست
عشقت از برج فرستنده ی غم می آید
آفتِ بودن تو میوه ی آرامش را
گاز می گیرد و هی کرم کدو می زاید

صاحب اثر باز هم به تحقیر مخاطب خاص ذهنی ادامه داده و با تمثیل هایی که به کار برده توانایی خود را کاملا به رخ خواننده اثر می کشاند.
همنشینی فرکانس و برج فرستنده در بیت اول بند دوم و همنوایی آفت با کرم کدو گواهی روشن بر این ادعاست که احتیاجی به تدقیق در این امر نیست.

صاحب اثر اما به نظر می رسد در بند سوم
دور از اتمسفر بی دوده ی احساسم باش
تا تنفس نکنم گردِ مکافاتت را
به خدا خط زده ام در وسط این تقویم
ساعت بی پدر نحس ملاقاتت را

از نفس افتاده و توان دو بند قبل را در ارائه حد حقارت مخاطب خاص از دست داده است. هرچند این بند نیز نمی توان انکار همراستایی اتمسفر، دوده و تنفس را نادیده گرفت ولی پا باز کردن واژه مکافات به دلیل نامتجانس بودن در این بیت توی ذوق خواننده اثر می زند.
در بیت بعدی هم واژه های تقویم و ساعت و صفت نحس خوب گرده خورده اند و قافیه ملاقات کابررد خوبی از خود ارائه نداده است.
بی شک اگر من به جای صاحب اثر بودم با یک حرکت کوچک و جا به جایی قوافی در این دو بیت رشته محکمتری از معانی بنا می کردم.

از دست رفتن سررشته کار در بند چهارم
شانه ام با تو فقط بار مضاعف دارد
البته بی تو هم اوضاع خوشی دورم نیست
لشکر شر شده ام در دل این تنهایی
بروی یا نروی....زخم مرا مرهم نیست

به قدری واضح است که به قافیه سرایت کرده و توجیه این که متوجه شدم ولی خیلی اصرار به تغییر ندارم از سوی صاحب اثر نمی تواند دلیل خوبی برای این تغافل باشد.
با این حال می توان گره قافیه را با تدبیری بسیار ساده باز کرد
البته بی تو هم اوضاع خوش و خرم نیست
اگر این مشکل ( صحت قافیه ) در این بند رعایت شده بود بی تردید به جای به کارگیری اثر برای این نوشتار از واژه شعر استفاده می کردم و این نکته را باید به پای سخت گیری کلاه نمدی هایی چون من گذاشت.


در بند انتهایی اما
کاش به لحظه ی دیدار تو بر گردم باز
کاش "نه" گفتن تو پس زند اصرارم را
ظلم بر من نکن ای نابلد دلداری
پاره کن پیش خودت نامه ی اقرارم را

انگار صاحب اثر توانایی خود را بازیافته و نه تنها دچار مشکل وزنی نشده بلکه تصویرسازی اخیلی در این بند به قدری ماهرانه است که خواننده اثر بی اختیار ذهن خود را به کاش هایی که صاحب اثر از آن ها در ابتدای مصاریع بیت اول بهره برده می سپارد.
ترکیب نابلد دلداری هرچند آشنا نیست ولی حس ناشی بودن مخاطب خاص اثر را در خواننده اثر برمی انگیزد و از مکاری صاحب اثر در مصرع مقطع به راحتی نمی گذشت آن جا که حتی حاضر نیست برای پاره کردن اقرارنامه اش نابلد دلداری اش را ملاقات کند و به دستوری خشک و خالی و بی احساس بسنده می کند.

عزت زیاد
وحید سلیمی بنی - 26 خرداد چهارصد و یک

درود
بسیار بسیار عالیست

سلام رضا جان داداش عزیزم
باز هم مسرورم کردی از محصول قلم توانمندت
چقدر خوبی تو پسر
شبم رو ساختی

امیر حسین بازم سلام
اولا خیلی خیلی خوشحالم که هستی و به پویایی این محفل و سایت کمک میکنی زنده باشی همیشه ♥
اما امیرحسین جان بذار همینجا بهت بگم به هر حال ممکنه عزیزان سایت جور دیگه برداشت کنند و شائبه ای ایجاد بشه و حتی متهم بشم به اقازادگی و و و
-من خصلت بد و ازار دهنده ام همین روراستی و دروغ نگفتنم بود که تو زندگی هم خیلی برام مشکلات ایجاد کرده اما هیچ مشکلی اندازه عذاب وجدان اذیتم نمیکنه برا همین سعی میکنم حرفی که وجدانم از گفتنش راضیه بگم
-اولا یه مزاح و شوخی باهات کنم چون باهم دوستیم و رفیق، امشب که این کامنتت رو دیدم مطمئن شدم در مورد اقتصاد خیلی واقف و مطلع نیستی و هر چند میدونم در حد خبرهای مجازی و تکه گزارش های فضای مجازی یچیزایی میدونی ولی کافی نیست، این مطلب رو نیمه تمام میذارم
-جواب سوالت یه بحث و فضا و زمان گسترده طلب میکنه که نمیدونم اینجا چقدر ظرفیت و کشش این رو داره اما بصوزت خلاصه وار چند مطلب رو در مورد اقتصاد خصوصا اقتصاد مملکتمون بگم بلکه مفید واقع شد؛
هیچ گاه هیچ کنش منفی، واکنش های کاملا منفی در پی نداره چه در اقتصاد چه در هر هنری و در هر زمینه ای هر کنش منفی قطعا و مسلما واکنش و نتیجه مثبتی برای بخش دیگری از نظام اقتصادی داره یعنی چی!؟ ببین تحریم تماما برای همه ی صد درصدِ جامعه مضرّ نیست رفع تحریم ها هم برای همه ی صد در صدِ جامعه مفید نیست اقشار و صنف ها و گروه ها و خیلی از چارتهای اجتماعی و حتی سیاسی در هر اتفاقی سود و زیان کم و بیشی رو تجربه میکنن، و این مطلب هم نیمه تمام میذارم
توی کامنت گفتی حتی ثروتمندا و سرمایه دارها مینالن و هیچکس وضع خوبی نداره، اگر فقط اعتراض ها و توی خیابون ریختن ها بخاطر مالیات رو فاکتورگرفتی سخت در اشتباهی خیلی از همین اعتراضات خیمه شب بازی و فیلم هست من نمیگم همه چیزمون اوکی هست و فقط مشکل مالیاته ولی باید بدونی هیچ وقت هیچ سرمایه داری راضی به مالیات دادن نیست مگه نه اینکه مالیات از مهمترین زیرساخت های اقتصادی یک کشوره اما متاسفانه مملکت ما چیزی به نام مالیات جا نی افتاده هیچکس دوس نداره مالیات بده از بازاری و تاجران و پزشکان و جراحان و خیلی از اصناف از دادنش طفره میرن حالا که دولت مصمم هست و برنامه ریزی کرده و تلاش کرده از هر احدالناسی مالیات بگیره صداشون در اومده چون به مفت خوری عادت کردن برا همین ادم اجیر میکنن و میریزن تو خیابون تا حالا سوال کردی از خودت بعد از این همه سال چرا یدفه اینهمه معترض زیاد شده و سروصدا میشه مگه گرونی همیشگی نبود مگه توی این چهل سال اولین بار بود که همه چیز سرسام اور گرون شد؟ حالا بخاطر مالیات چجوری جرات کردن بریزن بیرون؟ الان برو دکتر میگه پول نقد بده و خیلی ها هیچوقت هیچ سرمایه داری توی ضرر نیست هر وقت تورم بیشتر بشه سرمایه دار ثروتمند تر میشه الان هم متاسفانه مافیای پول و قدرت و ثروت به حدی در این کشور قوی است که نمیشه جلوشون ایستاد بازار دستشونه و گرون میکنن و توی فضاهای محازی و رسانه هم که قدرت دارن میندازن گردن دولت و خیلی کارها که با قدرت پول انجام میدن پس هیچ وقت به حرفها و اخبار فضای مجازی اعتماد نکن ، این هم ناتمام میذارم
میرسیم به اینکه چرا این حرف رو زدم که مشکلات روی من تاثیر بدی نذاشته من نه خواستم فخر بفروشم نه خواستم توهین کنم بخاطر کامنت جناب سلیمی محبور به پاسخ بودم
بنده از پدر بزرگم و بعد از پدرم زمین های زیادی در شهرستان به یادگار برام مونده که اکثرا زیر کشت ذرت هست و گرونی روز به روز و نهاده های دامی و روغن نه تنها به ضررم نیست بلکه به نفع من هست و هر روز مشتری ها برای پیش خرید قیمت هنگفتی میدن و اینکه ابدا و مطلقا نه خوشحالم نه راضی
-و از خدا میخوام هر چه زودتر مردم کشورم وضعشون بهتر و بهتر بشه اما قبلش باید دست هر مافیایی از سفره مردم بریده بشه
ممکنه من بابت این حرفا تاوان بدم برام حتی خطرناکه اما همینکه پیش شما وجدانم ارامش داره کافیه
از رضای عزیزم هم بابت شلوغی صفحه اش پوزش میخوام
یاحق♥🌹

تند تند تایپ کردم و یک مطلب رو جا انداختم...
عرضه و تقاضا به مشکل خورده و رابطه ی بین بودجه مملکت و یارانه ها با این تورم افسارگسیخته اصلن منطقی نیست. واویلا میشه اگه تصمیمات اخیر به دلیل ناسازگار بودن با بدیهی ترین منطق های علمی و اقتصادی گرفته شده باشه، شک نکن اعتبار خودشو از دست میده و نتایج سنگینی در پی داره(مثل فروپاشی اقتصادی)و...متاسفانه اقتصاد ما روز به روز داره بیمارتر میشه، فرض کن به یک بیمار سرطانی قرص سرماخوردگی بدیم!!! فایده ای نداره.
وقتی قدرت خرید مردم ضعیف باشه بازار رونقی نداره و وقتی هم که رونقی نباشه انگار نه خانی رفته و نه خانی اومده! من داشته باشم و دیگری نداشته باشه که بدرد نمیخوره، حالم گرفته میشه وقتی میبینم من به اندازه ی خودم دارم اما مثلا فامیلم،رفیقم،همسایه و بچه محلم یا هموطنم هیچی نداره! این اتفاق تلخیه و بشخصه قلب منو به درد میاره.
بوی جنگ که بله متاسفانه درسته منم موافقم، امیدوارم عاقبتمون ختم به خیر بشه، به امید خدا بعدا راجبش بیشتر حرف میزنیم. خواهش میکنم رفیق ممنونم، به امید روزهای خوب🌹

رضا جان شرمنده پای شعرت به مباحث اقتصادی پرداختیم🙏برای تک تک دوستان آرزوی موفقیت دارم یا حق

قلمتان نویسا
هزاران درود
ادیب فرهیخته بزرگوار

سلام و عرض ادب
توضیحات و نقد دوستان حاکی از آن است که کارت درسته
دستمریزاد

سلام رضا جان عزیز
خوبی داداش
بعد از مدت ها خوشحالم که از قلمت خوندم و لذت بردم
مثل همیشه هم صفحه شعرت پر از گفت و گو سخن های گهربار اساتید آدم لذت میبره واقعا
از این موهبت استفاده کن داداش
آینده از آن توست👌🏼👏🏼👏🏼👏🏼

سلام رضای عزیز
و شاعر
شعرخوبی بود ،مخصوصا دو بیت آخر
همونطور که مازیار عزیز و جناب محمدی گفتن شعر انسجام خوبی نداشت ولی در مورد ترکیبا ، من همیشه ترکیبایی که میسازیو دوست دارم
اگه زمان برات آسون تر گرفت زندگیو ،یکم بیشتر برامون شعر بگو پسر
خوشحالم بعد از حضور کمرنگت با شعر برگشتی ، شاد باشی 🤍

پاره کن پیش خودت نامه ی اقرارم را
درود جناب سعادت نژاد
برقرار باشی دوست عزیز

سلام آغاز فصل زیبای تابستان و بلندترین روز سال مبارک باد
سوالی از محضر دوستان می پرسم
چرا در وصف تابستان شعر چندان گفته نمی شود و ظاهرا از آمدنش خوشحال نمیشوند و تبریک نمی گویند؟

سلام رضا جان سعادت نژاد
ظاهرا در مدتیکه درگیری و مشکلات شخصی داشتم و فرصت سر زدن به سایت را نداشتم ،این شعر زیبات از دستم در رفته و موفق به کسب فیض نشدم،ولی الان خواندم و خیلی هم به دل نشست.
برایت آرزوی موفقیت روزافزون و شادکامی دارم ، ادیب جوان

درود بر شما جناب سعادت نژاد گرامی

از شعر زیبا و مطالب ارزشمند دوستان بهره مند شدم

زنده باشید به مهر

درود خدا بر یاسو مرد جوان

شعری نوشته ای که به چند بار خواندن می ارزد و من چند بار خواندم و خواندم و هربار بیشتر از قبل لذت بردم به واسطه اینکه مفهوم را بهتر متوجه شدم

آفرین بر این قلم و این گونه تفکر

در پناه خدای مهربان

درود بر شما جناب سعادت نژاد
مثل همیشه زیبا بود و خواندنی
موفق باشید