سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    مجموعه دارکوب و درخت

    شعری از

    محبوبه کریمی

    از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۸ شماره ثبت ۱۱۰۸۶۷
      بازدید : ۲۱۴   |    نظرات : ۱۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محبوبه کریمی
    آخرین اشعار ناب محبوبه کریمی

    دستت به خواب رفته است؟
    خواب پرواز ببینی!
    یا ماهی قرمز کوچکی،
    در دستهایت جان بدهد؟!
    کابوس،
    سرانگشتی از من فاصله ندارد؛
    دستهایم به قتل شبانه اعتراف می‌کنند.
    تا به‌حال پایت را بریده اند؟!
    قلمه بزنند به درخت پیری
    یا زیر پایت سبزه‌ها ریشه دوانده‌اند؟!
    نفسم بند آمد
    آنقدر ریشه دواندم
    پرنده بوده ای؟
    بالت را بچینند؛
    جوجه هایت صبحانه ی دلپذیری باشند!
    چند روزی ست؛
    پرنده ام
    و دلپذیری صبح را چهچهه نمیزنم!
    چند مرتبه سرت را دست کشیدی
    چشمهایت را مالیدی؟
    تا به حال سرت را تراشیده‌اند؟
    مغز استخوانت را کشیده‌اند؟
    روی تنت چند زخم است؟
    آهای خواننده!
    که خمیازه‌هایت را گردن سایه‌ام انداخته ای؛
    خنجر از شانه‌ام بیرون بکش!
    تابه‌حال شانه‌ات پناهگاه امنی بوده‌ است؟
    یا دهلیزهای از کار افتاده‌ات مامن سنجابی!
    چیزی درون حفره‌هایم لخته شده؛
    موریانه‌ها مغزم را می‌جوند
    خواب پرواز می‌بینم
    کابوس قتل‌های مکرر
    تا به‌حال درخت بوده‌ای؟
    فرزندت را قبل از چیده شدن به قتل برسانی!
    خودم را دار می‌زنم؛
    معشوقه‌ی پنهانی‌ام، دارکوب
    تا به حال خورشید بوده‌ای؟
    چشم‌هایی هر روز به خودسوزی‌ات نگاه کنند!
    خواننده
    چند پلک دیگر چشم‌هایت را میبندی
    بهتر است یک خودسوزی نباشد
    انگشت در حلق ابری ببر
    گلویش را فشار بده
    خودت را بالا بیاور روی جنگل
    خشکسالی نزدیک است
    و تمایز آوندهایم
    #محبوبه_کریمی
    ۶
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۱۹
    درود بانو
    بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۰۶
    درودها سپاس🌸
    ارسال پاسخ
    احسان فلاح رمضانی
    سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۸
    درود بر شما.سپیدی زیبا خواندم از قلم شما.موفق باشید
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۰۷
    درودها سپاس🌸
    ارسال پاسخ
    م فریاد(محمدرضا زارع)
    سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
    درود خانم کریمی گرامی خندانک
    گرچه با شعر حجم زیاد میانه ای ندارم
    ولی شعرتون شعر خوبی بود خندانک خندانک خندانک

    سلامت و شاد باشید خندانک
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۰۷
    درود مانا‌باشید
    ارسال پاسخ
    طوبی آهنگران
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۳۷
    احسنت بانو
    دست مریزا زیبا نگاشته اید
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۰۷
    سپاس
    مانا باشید جانم🌸
    ارسال پاسخ
    روح اله سلیمی ناحیه
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۲
    🌹🌹🌹🌹⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۲۰
    🙏🙏🙏
    ارسال پاسخ
    علی احمدی( امین)
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۵۶
    سلام بانو
    زیبا و متفاوت سرودید
    خندانک خندانک
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۲۰
    عرض ادب سپاس
    ارسال پاسخ
    علیرضا شفیعی
    چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۰
    درود بر سرکار خانم کریمی
    سروده ای زیباست خندانک
    سلامت باشید و سرفراز
    خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۴۴
    سلام بزرگوار
    دلچسب و زیبابود
    قلمتان نویسا
    در پناه حق
    درود درود
    خندانک خندانک خندانک
    ابراهیم کریمی (ایبو)
    جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۲۸
    سلام خانم
    از شعر متمایزتان لذت بردم با بینش و محتوایی انسان گرایانه و خرد گرایانه و خیر خواهانه و تشبیه و تصویر سازی بکر از زاویه دید یک درخت و در عین حال که بند به بند تصویر منقطع و جدا از هم را نشان می داد ولی درخت چون ستونی استوار همه را به زیر سایه ی خویش آورده بود و انسجام دهنده ی آن بود.و آشنایی زدایی‌های آن از چیزهای ساده مثلاً جوجه ای را به سیخ کشیدن در جلو چشم مادرش ،من خود بارها دیده ام که مرغی را که کنار مرغ های دیگر سر می برند ول وله ای در میان مرغ های دیگر ایجاد می شود حس مرگ آنها را فرا می گیرد و ما در اثر کثرت و تکرار آن را نادیده می انگاریم و این آشنایی زدایی هاست که تلنگری دوباره به ما می زند و این سوال های تند و تیز و منفی در عین حال که واژگان کوبشی آنچنانی ندارد ولی خواننده را هوشیارنگاه می دارد و استفاده از سوال به جای من مخاطب گوی کلان که یکی از متودهای آموزشی نیز هست بسیاربه جا و دقیق استفاده شده است.البته اگر از لحاظ روان شناسانه نگاه کنیم اندکی حس بدبینی و دید تیره و تاری از نوع نگاه روان نژند هدایت را نیز می توان در آن دید. به هر حال شعر خوبی از شما خواندم موفق باشید.
    محبوبه کریمی
    محبوبه کریمی
    پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۲۲
    سلام و پوزش بابت تاخیر پاسخ
    ممنون از دقت نظر شما
    به مهرخواندید
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0