جمعه ۵ بهمن
کودکی شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۲ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۱۱۰۷۰
بازدید : ۸۲۲ | نظرات : ۱۹
|
|
کودکی ام
امروز را به تماشای دیروز نشستم
تماشای کودکی ام
همراه با عروسک فردا های مبهم!
کنار باغچه ی کوچک حیاط ،تنهایی ام را
الفبایش را
به رنگ فاتحان تاریخ نقش می زدم
نقش هزار توی هزار بی شمار نویسندگان سر نوشت کودکان خاک
و من......
گلهای اطلسی بنفش را
همراه پروانه های رنگی خیالم
به اندازه ی رویاهای کودکانه ام
وبه عرض و طول غربت همه ی افکار به بند کشیده ام
به دامن کهنه و بیرنگ موروثی آرزوهایم می دوختم
و با انگشتان خاک آلودم می نوشتم
تنهایی ام را !
به وسعت افکار کودکانه ام
به آرزوی در نطفه مانده ام
و به نویسنده ی روزهای زندگی ام :
کاش نوشته هایت بوی مهربانی می داد
کاش روسری عروسکم را سپید بنویسی
کاش خوشه ایی گندم با کاسه ی آب را بنویسی
کودک نوشته هایت خسته است و
حیات می خواهد
تاریخ کودکی ام را...
غیر قابل مصرف ننویس!!!!
20/8/2008
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.