تمامم را بهم می ریزد این افکار ، پی در پی
که عمری دیده ام آزار از این اشرار پی در پی
چه خفت ها که می بینم از این بیگانه با مردم
و سختی های رنگارنگ ذلت بار پی در پی
ببین شرم نگاهم را و انکارش مکن لطفا
شبیه ساکنان ثابت دربار پی در پی
برای آب ، چشمانم...برای نان شب جانم
همه رفته ست حتی در پس آوار پی در پی
گناهش را نمی گیرد به گردن ناخدای ما
و افتاده همه بر دوش سکاندار پی در پی
امانم را بریده این دویدن های بی حاصل
امانم را برید این قوم بی مقدار پی در پی
اگر از بعدِ کشتن می خورد شیری شکارش را
ببین که زنده زنده می خورد کفتار پی در پی
دل از غربِ جهان کندم برای حفظ استقلال
کنون زندانی شرقم به صد انکار پی در پی
خدا هم گشته غایب از نگاهِ بی سرانجامم
ز خوی و دستِ دین داران بد کردار پی در پی
چو من آزاده بسیار است در شهر خراب آباد
که دیده لحظه های بس اسارت بار پی در پی
تبر زین بسته بر پهلوی زین زنگی که بشکافد
سرِ سبز برادر را برادروار پی در پی
بگوییدم اگر عطار اینجا بود و این لحظه
چه سان می رفت وادی های ناهموار پی در پی
10 خرداد1401 - البرز - فردیس
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود