سه شنبه ۶ آذر
یاری زجنسِ فراسو شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۵:۵۹ شماره ثبت ۱۱۰۳۳۸
بازدید : ۱۶۷ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
یاری زجنسِ فراسو
در نفیرِ این ناله های پُر زجر
حسِ شعفی ست
که فکر میکنم ز آنسوست
یک شادیِ نورمانند
که فکر میکنم که از اوست
حسِ بوسه ای قشنگ
که می نشیند ، بر پوست
این مغز هم آنرا حس کرده
مغزی که جستجوگرست و،
دائم در تکاپوست
در کنار این قلبِ شریف ،
او هم هست
آری ، همان دوست
گرچه مغزم گاهی ،
شرم را میخلد ز جانش
آنوقت ، همه گویند که پُرروست
اما او بازیگری ست قهار،
به فیلمی عاشقانه
او همان ، سوژه ی دریاچه ی قوست
همانی که با روحِ چایکوفسکی ،
به حالِ گفتگوست
او که تا عطری بیاشامد مشامش ،
میانِ لحظه های یار و،
میانِ آنهمه ، موّاجیِ دریایی زآنهمه موست
هرجا که میروم
یارم تنها اوست
یاری زجنسِ دیروز و،
امروز و،
فردا
یاری که ، زجنس فراسوست
بهمن بیدقی 1401/3/3
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسی به وسعت دریاها از الطاف بیکرانتان سلامت باشید در پناه آن بهترین | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسی به وسعت دریاها از الطاف بیکرانتان سلامت باشید در پناه آن بهترین | |
|
با سلام و عرض احترام آقای زارع گرانقدر بزرگوارید سپاسی به وسعت دریاها از الطاف بیکرانتان سلامت باشید در پناه آن بهترین | |
|
با سلام و عرض احترام بزرگوار سپاسگزارم سلامت باشید و مؤفق
| |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسی به وسعت دریاها از الطاف بیکرانتان سلامت باشید در پناه آن بهترین | |
|
با سلام و عرض احترام آقای مزینانی بزرگوار سپاسی به وسعت دریاها از الطاف بیکرانتان سلامت باشید در پناه آن بهترین | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیبا بود
دستمریزاد