سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعرزیبایی ازشما خواندم
درظاهرقالب شعرتان چهارپاره است اما چون کمی به هم ریخته وشلخته ارسال کردید وقالب راهم مطمانا سهوی آزادزدیدکه بدتر دوستان رابه اشتباه می اندازدوگیج می کند چنددقیقه ای زوم کردم روی شعرتان که فهمیدم قالبش چیه
بااجازه تون براتون مرتبش کردم که بقیه ی دوستان هم مثل مادچارسردرگمی نشوند:
صدای زوزه ی گرگان مست از بیشه می آید
صدای زوزه ای آلوده ی اندیشه می آید
برای هیزم بی شعله ی این جنگل بدرود
صدای ناله ی گنگ تبر بر ریشه می آید
در این هنگامه ی وحشت کلاغان گیج و خاموشند
سگان از بوی خون بی خود شدند و مست و مدهوشند
هجوم گرگ ها را در غروب بی کسی دریاب
که هر شب با دغل بازی لباس میش می پوشند
به پشت جنگل امشب تیزی خنجر به جا مانده
هجوم وحشی بیگانه ای دیگر به جا مانده
کبوتر نیش دندان از دهان گرگ می نوشد
از این آتش تلی از دود و خاکستر به جا مانده
مسیری آتشین است و غریو زوزه ی شادی
هوایی پر حرارت در شب دیماه مردادی
شب سوزان حکایت از سرابی تلخ تر دارد
گرفتار است در آتش تب رویای آزادی
ببخشیدالبته جسارتم رااستادعزیزفضولی کردم