چرخ بازیگر

(تو تصور هم نمیکردی که من مجنون شوم)
 

 فکر میکردم زمین گرد است میابم تو را
چرخ خوردم تا رسیدم دیدم و مجنون شدم 
گفته بودم همکلامت میشوم با دست پر 
لفظ بستی بر لبانت دیدم و مجنون شدم 
حلقه در گوش تو بودم یک صباح تا ظلمتی 
اندکی نگذشته بود . چهره‌ات را دیدم ومجنون شدم 
دل به هر جایی سپردم تا بگویم حرف دل 
در درون دل تو نقشی بسته بودی . دیدم و مجنون شدم 
ناگزیر از هر دو عالم دل به دریا هم زدم 
آمدم این را بگویم دوستت دارم ،ولی مجنون شدم 
آمدم دستی بجنبانم مگر یابم تو را 
آمدی دستی به دستانت فشرده دیدم و مجنون شدم 

      نیما قاسمی (مهداد)