سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
خیلی خیلی خوش آمدید
بسیارممنونم ازحضورارزشمندتان واینکه وقت گذاشتید وعلی رغم نبودن حال وحـوصله ی نقدنوشتن نظرراهگشایتان رادرمورداین شعرگفتید.
خیلی خوشحال شدم واستفاده کردم وآموختم مثل همیشه درکلاس درس پربارتان سالهاست که ازشما خیلی چیزها یادگرفته ام ومی دانم که درعروض وقافیه واقعااستادید ولی ای کاش تیک نقد می زدید تانظراتان بیفتدبالای نظرات ودرمعرض دید دوستان باشد که همه ببینند واستفاده کنند بخصوص اینکه به نوعی جواب سوال ونقد جناب عزیزیان هم بود این نکات ومن خودم بااجازه تون کپی اش می کنم وتیک نقد زدم که بقیه ی عزیزان هم ازنقدونظر شما بهره مندشوند:
تب خیال ۲
باغم عشق تویک عمررفاقت کردم
تونبودی وازاین عشق حفاظت کردم
دردلم عطرتوپیچیدوخودت گم بودی
ازگل قرمزاین باغ حراست کردم
قبله ام خانه ی چشمان خمارت شده بود
سرسجاده ی احساس عبادت کردم
آسمان عاشق من بودوزمین رادیدم
به هوای قفسی غمزده عادت کردم
کنج تنهایی خود باتوجهانی داشتم
وای برمن که نبودی وحماقت کردم
آنقدردل به توبستم، که شدم دشمن دل
گاهی حتی به دل خویش حسادت کردم
وای برمن که شدم ملعبه ی دست خیال
باغم عشق تویک عمررفاقت کردم
جمیله عجم
به نام او که می داند
هرچند این روزها به نوشتن نقد یا نکته در پای اشعار دیگر دوستان میل زیادی ندارم و چنین حالتی بیشتر متوجه شرایط شخصی است اما فکر می کنم گاهی ورود به برخی مسائل و توضیح بعضی دقایق مربوط به شعر بتواند راهگشای دوستان جوانی باشد که درصدد آموختن اند.
به این خاطر و به واسطه ی ظرفیت صاحب این اثر بانو عجم که سال هاست خاک گود شعر را خورده و بی تردید یکی از اعضای ارزشمند این انجمن است بی مناسبت ندیدم تا چند خطی را در پای این اثر قلمی کنم تا شاید با این دیدگاه اثر بانو عجم کلاسی باشد برای آنهایی که طالب آموختن اند.
جا دارد یادی کنم از استاد گرانقدر و عزیزم حضرت استاد عباس حاکی که شنیده ام این روزها ناخوش است و امیدوارم باشم تا بار دیگر سایه اش را بر سر خود و دیگر شاگردانش استوار ببینم. بی تردید این یاد کردن از جناب استاد عباس حاکی نه تنها گرامی داشتن اوست بلکه اشاره ای دارد به روش تدریسش که مدام با هدایت پرسندگان به منابع و مراجعی که پاسخ سئوالات طرح شده را بنا به اراده اشان می توانند در آن مسیرها بیابند.
تجربه شخصی به من ثابت کرده که پاسخگویی به موارد طرح شده در اشعار به تنهایی نمی تواند برخی جستجوگران را ارضا کند و هدایت آن ها به سوی منابع دقیق و صحیح بهترین گزینه ای است که می تواند موثر واقع شود. بی تردید اگر جستجوگران مسیر یافتن را خود، گام به گام طی کنند نتایج حاصله از این کندوکاو موثرتر از زمانی خواهد بود که پاسخ سئوال به شکلی که برداشت شخص نقل کننده در آن دخالت کرده است عنوان شود.
اما در شرح قوافی ای که بانو عجم در این اثر به کار گیری کرده است روایت های مختلفی ذکر شده. عده ای از اهل شعر برای تشخیص این موضوع که کیفیت پاسخ شبهات وارد بر برخی اشعار چگونه است، روش خاص خود را دارند. این طیف معتقدند با تفحص در شعرای نامی که اکثرا از متقدمین هستند و مقایسه آن با شبهه ی وارد شده می توان نتیجه گیری دقیقی داشت. البته این روش قیاسی در برخی موارد کارساز است و در برخی دیگر نتیجه معکوس دارد. یعنی استدلال کنندگان در موضوعات مربوط به شعر، \"شاعر\" را \"حجت\" خویش قرار می دهند و به نتیجه مورد نظر می رسند.
و برخی دیگر احتجاج به منابع و مآخذ می کنند و این روش را بهترین و درست ترین سویه برای تشخیص درستر از درست می دانند.
اما تجربه به من نشان داده برای وضوح بیشتر امور، تجمیع این آرا و تدقیق در آن شاید بهترین راه حلی باشد که کارگشاست.
قاعده ای در شعر فارسی وجود دارد که قدما از آن به نام قاعده \"لزوم ما لایلزم\" نام برده اند.
در شرح این قاعده نیز اقوال فراوان است و در شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 133 در این مورد نکاتی مرقوم شده.
از سویی برخی صاحب نظران علوم شعر فارسی این قاعده را به گونه ای دیگر گفته اند:
آنست که شاعر حرفی یا کلمه ای را که التزام آن واجب نباشد التزام کند و آنرا در هر بیت یا مصراع مکرر گرداند مثلا ملتزم گردد که قبل از حرف روی یک حرف را تا حرف آخر قصیده یا غزل تکرار کند در صورتی که تکرار آن لازم نیست.
مثال : چشم بدت دور ای بدیع شمایل
ماه من و شمع جمع قبایل
جلوه کنان می روی و باز نیایی
سرو ندیدم بدین صفت متمایل
در تمام این غزل التزام کرده است که قبل از حرف روی - یعنی لام - همزه را - که ما در فارسی آن را تبدیل به یا می کنیم تکرار کند.
بی تردید در تفحص اشعار قدما نیز در مورد قوافی ( به خصوص قوافی خروجی از مصادیر لغت عرب ) چنین امری مشهودتر قابل بررسی است. برخی قدما خود را ملزم به رعایت این قاعده دانسته اند و برخی دیگر آن را نادیده گرفته اند.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که حضرت حافظ در اشعارش این قاعده را مدنظر داشته و از آن تبعیت فرموده.
اما نکات دیگری هم در این اثر بانو عجم قابل تامل است
خروج از وزن در رکن آخر مصرع
کنج تنهایی خود باتوجهانی داشتم
و همچنین تخطی از وزن در رکن اول مصرع
گاهی حتی به دل خویش حسادت کردم
مواردی است که قابلیت اصلاح خواهد داشت.
عزت زیاد
وحید سلیمی بنی ششم اردی بهشت چارصد و یک
بازهم ممنونم استاد عزیزوگرانقدرم درمورد دومصراعی هم که گفتید اشکال وزنی دارد موافقم وچشم حتما ویرایش خواهم کرد
موفق وسلامت باشیدوسایه ی مهرتان برسرماشاگردان مستدام 🌹🙏🙏