از من باد این همه دشت بی خواب

درودها، سپاسگزارم عالیقدر

یار و همسر نگرفتـم کـه گـرو بود سـرم           
تو شدی مادر و من، با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از، شیر بریدی و هنوز           
من بیچاره  همان  عاشق  خونین  جگرم

پدرت، گوهر خود را به زر و سیم فروخت           
پــدر  عـشـق  بسـوزد  که  درآمـد  پـدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر          
عـجبـا هیچ نیـارزیـد، که بـی سـیـم و زرم

سیزده را همه عـالـم به در امروز از شهر          
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا بـه دیـوار و درش، تازه کـنـم عهد قدیم          
گاهـی از کـوچـه معشـوقه خود می گذرم

تو از  آن  دگری  کـه مـرا  یــاد  تــو  بــس          
خود تو دانی که من از کان جهانی دگـرم

از شـکـار دگـران چشـم و دلی دارم، سیر          
شـیـرم  و  جــوی شـغـالان،  نبُود  آبخورم


درودها استاد عزیز و ارجمند، بی نهایت سپاس حضور ارزشمندتان را
دلتان دریایی

هزار سلطنت دلبری بدان نرسد
که در دلی به هنر خویش را بگنجانی

درودها رفیق ناب
بی نهایت سپاسگزارم

ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

درودها استاد انصاری عزیز و ارجمند
سپاس بیکران

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

درودها بانوی فرهیخته و ادیب، سپاسگزارم از حضور ارزشمند و نقد مفید و موثر، چشم سعی می شود بهتر شود، دلتان دریایی

اگر ز مردم هوشیاری ای نصیحت گو
سخن به خاک میفکن چرا که من مستم

سلام و درود رفیق ارجمندم
نکته اول اینکه راحت باش در گفتگو با رفیقت
نکته دوم همیشه از نقدهای دقیق و مفیدت نهایت استفاده را می برم
نکته سوم سپاس مخصوص مرا پذیرا باش

به امید اشعار بهتر و بهتر

قلمتان سبز و دلتان دریایی

اگر چه خرمن عمر مرا غم تو داد به باد
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

درودها استاد معینی عزیز و ارجمند
از حضور نیک و شایسته یتان بی نهایت سپاسگزارم
دلتان دریایی

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است

درودها بانوی ارجمند و شاعر فرهیخته، سپاسگزارم